روانشناسی تروریست‌ها

faateme1366
آستانه واکنش‌های تروریستی برخلاف باور عمومی، بسیار پایین‌تر از انتظار است. تحقیقات در مورد تروریست‌ها هیچ الگویی را در مورد آسیب‌شناسی روانی آنها ارائه نداده است. در واقع، از منظر روان‌شناسی باید تروریست‌ها را نوعی سرباز بدانیم، ‌همان‌طور که خود چنین تصوری دارند. اگرچه همیشه فکر می‌کرده‌ایم که آنها آدم‌های ناامید و آشفته حالی بوده‌اند، در حقیقت قبل از تروریست شدن، کوچکترین عمل خشونت‌آمیز و رفتار مخرب یا ناهنجار از بسیاری از تروریست‌ها سر نزده است.

تا زمانی که دستوری در کار نباشد، دست به خشونت نمی‌زنند 

نتایج مطالعات روان‌شناختی نشان داده‌اند که عده‌ای مردم عادی در اعمالی جنایتکارانه شرکت کرده‌اند که در آن هیچ تمایلی نسبت به خشونت نبوده است. این جنایتکاران تا زمانی که دستوری در کار نباشد، لزوما دست به خشونت نمی‌زنند.

به‌علاوه، ارزیابی روانی تروریست‌ها دشوار بوده به نظر می‌رسد که متعلق به جامعه ناهمگونی هستند. رایج‌ترین ویژگی شخصیتی تروریست‌ها، عادی بودنشان است که باعث می‌شود بتوانند از دست نیروهای حفاظتی فرودگاه‌ها در رفته و همرنگ جامعه شوند و تا مدت طولانی بدون اینکه شناسایی شوند زندگی کنند. از طرف دیگر، آنهایی که اختلال روانی دارند، از چنین صبر و شکیبایی که  مورد انتظار رهبرانشان است، محروم‌اند. چنین افرادی را به‌علت ناپایدار بودن شخصیتی اجیر نمی‌کنند. 

درواقع، گروه‌های تروریستی افرادی را که از لحاظ روانی ناپایدار باشند و نوعی خطر اطلاعاتی محسوب شوند، درست مثل سیستم‌های نظامی، از گردونه خارج می‌کنند. تروریست‌هایی که ویژگی‌های روانی ناپایداری دارند، مثل ریچارد رید، اِریک رودلف، تئودور کازینسکی، همیشه به تنهایی عمل می‌کنند. جالب است بدانید، اکثر تروریست‌ها هیچ‌گونه پیشینه رفتار متعصبانه و خشونت‌آمیز نداشته‌اند. در نتیجه تمام اقدامات جنایتکارانه‌شان با برنامه‌ریزی راهبردی دقیق و محاسبات ریز و درشت انجام می‌شود. می‌توان گفت رهبران گروه‌های تروریستی شخصیت‌هایی باهوش، جذاب و باانرژی دارند.

هرگز فکر نمی‌کنند کار اشتباهی انجام می‌دهند بلکه خود را آرمانگرا می‌دانند 
شواهد روانشناختی تروریست‌ها نشان می‌دهد که در آنها ریشه‌های مبارزه‌طلبی ملی، از افراط‌گرایی مذهبی بیشتر است. تقریبا همه‌ی اعضای گروه‌های تروریستی، از طریق روابط اجتماعی مانند دوستان، خانواده یا روابط نزدیک، نه صرفا از طریق اعتقادات ایدئولوژیک، افراط‌گرایی یا مشکلات روانی پیشین وارد سیستم شده‌اند. روابط اجتماعی و احساسات، لازمه‌های نهادینه شدن یک باور هستند. تروریست‌ها نقطه‌نظر یکسانی دارند که یکپارچگی احساسی و شناختی در آنها ایجاد می‌کند. تروریست‌ها تعبیری از جهان – شاید مذهبی، سیاسی یا هر چیز—دارند که قابل‌بحث نبوده و برای همه آنها ثابت شده است. به یک معنا، آنها تحصیل‌کرده هستند بنابراین از دید تروریست، انکارنفس عملی بامعنا و منطقی است، یعنی برای اهداف بزرگ‌تر جان خود را فدا کنند. تروریست‌ها کارهایی را انجام می‌دهند که به نظرشان دلایل منطقی دارد. مجبور نیستند دست به خشونت بزنند؛ بلکه یک حس وفاداری بسیار قوی نسبت به رهبران خود دارند و فرمان صادر شده آنها برایشان از جان مهم‌تر است. هرگز فکر نمی‌کنند که کار اشتباهی انجام می‌دهند و برعکس می‌گویند که کارهایشان مطلوب بوده و آثار مثبتی دارند. از دیدگاه خودشان، آرمانگرا هستند.

تلقین و سرخوردگی از مهم‌ترین عوامل عضویت در این گروه‌هاست
در مقابله با تروریسم، اولین اقدام «جلوگیری از اجیرکردن» است. تروریست‌ها، از آنجایی که باهوش‌اند قدرتمندتر از چیزی هستند که فکرش را می‌کنیم. عواملی مثل وفاداری، ازخودگذشتگی، تلقین و سرخوردگی از مهم‌ترین عوامل عضویت در این گروه‌ها هستند، درحالی‌که شواهد کمی از فقر و بی‌سوادی بین آنها مشاهده شده است. پس مقابله با تروریسم با از بین بردن فقر و ایجاد امکان تحصیل، کاری بیهوده است. باید طرفداران گروه‌های مختلف تروریستی را، از آنجایی که عامل مهمی حساب می‌شوند، کاهش داد. اکثر مردم چنین نظری ندارند و باید جنگ‌های روانی را با شیوه‌های روابط عمومی، به منظور منزوی‌کردن تروریست‌ها خنثی کرد. در نهایت، درگیری با شبکه‌های تروریستی با استفاده از فناوری‌های نوین، مهم‌ترین راه‌حل است چون نهادهای تروریستی وابسته به ارتباطات و سرمایه‌های صاحبان ثروت هستند.

روانشناسان در تصمیم‌گیری خبره بوده و می‌توانند بهترین افراد جهت مقابله با تروریسم باشند. توسعه روانشناسی، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، به نفع امنیت ملی و نظم خواهد بود. 

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ