«برادرم خسرو» درباره چه حرف می زند؟
در این فیلم دو بیماری از زوایای مختلف بررسی میشوند که در نوع خود بسیار ارزشمند است. آنچه در این فیلم بهطور واضح به آن پرداخته شده، چالشهای ایجاد شده از طرف یک بیمار دوقطبی با دورههای شادی و افسردگی است. ولی در کنار آن بیماری وسواس جبری-عملی و اختلالات پس از یک آسیب شدید روانی یا PTSD نیز بررسی شدهاند. ظاهر ماجرا این است که برادری دوقطبی (با بازی شهاب حسینی) مدتی مهمان خانه برادر (با بازی ناصر هاشمی) دیگر است. با ورود برادر کوچکتر به خانه برادر بزرگتر، نظم زندگی یکنواخت و ریتم کند خانوادگیشان از هم میپاشد و این چیزی است که تحملش برای فرد مبتلا به اختلال وسواس جبری که سعی دارد همه چیز را به کنترل درآورد و برای هرچیز حتی ساعت آب خوردن برنامهریزی دارد، یک فاجعه است. اما فاجعه اصلی رو در رو شدن برادر بزرگتر با خود، عقدهها و مسائل حل نشدهاش است که سالها سعی میکرده با موفقیت در حوزه کاری خود یعنی پزشکی بر آنها سر پوش گذاشته و انکارشان کند اما با ورود برادر کوچکتر تمام آن زخمها و کینهها و عقدهها و تلهها مجدد سر باز میکند.
خسرو چه خصوصیاتی دارد!
در واقع دوقطبی به این معناست که انگار بیماران مبتلا به این اختلال در دورههای نوسان خلقی مرتب از جهتی به جهت مخالف آن در حال سفر باشند. اشکال بزرگی که خانوادههای این افراد با آن روبهرو هستند بیش از هرچیز به غیرقابل پیشبینی بودن این قطبها مرتبط است؛ چون غیر از عوامل زمینهساز که مستعد تشدید حالات هستند خیلی نمیتوان حساب و کتاب خاصی برای بروز یکباره هر یک از حالات خلقی آنان پیدا کرد. از دیگر موارد معتنابه زمان درگیر بودن با هر قطب است که نسبت به هر فرد مبتلا متفاوت است و میتواند بین یک هفته تا یک ماه و در بدترین حالت تا 6 ماه ادامه پیدا کند. از سویی دیگر فراموشی بزرگترین آسیب وارده به خانوادهها و خود افراد درگیر با این موضوع است. منظور از فراموشی این نیست که بیمار دچار فراموشی شود بلکه منظور آن است که متاسفانه وقتی فرد بیمار وارد فاز شادی یا همان شیدایی و سرخوشی میشود معمولا چنان خونگرم و اجتماعی میشود که همه اطرافیان از حضور و همراهی گرم او لذت میبرند.
دو قطبی ها چطور غافلگیرمان می کنند؟
به همین جهت است که عموما وقتی بعد از سپری کردن دوره شیدایی وارد فاز غم یا افسردگی میشود خانوادهها کمتر آن را باور میکنند و میپندارند که بیمار در حال ادا درآوردن یا بازی کردن است؛ چون به یکباره بعد از پشتسر گذاشتن آن همه خوشمشربی و شادی حالا با فردی رو به رو هستند که مدام اشک میریزد و از زمین و زمان گلهگذار است. برای چنین خانوادههایی سخت است بپذیرند فردی ممکن است تا به این حد تغییر خلق داشته باشد و به همین دلیل بیشترین موارد درگیری، خشونت و پرخاشگری بین خانوادهها و فرد مبتلا مربوط به همین دورههاست، البته عکس این قضیه هم صادق است.
چرا نباید مثل «ناصر» رفتار کنیم؟
برادر بزرگتر با نقشآفرینی ناصر هاشمی مردی است به ظاهر موفق، پزشکی متبحر با خانوادهای فرهنگی. تعریفی که در نگاه اول تمام استانداردهای لازم برای خوشبختی و سلامت را دارد ولی جالب است که در انتهای فیلم هر بینندهای شهادت میدهدکه حال روحی برادر بزرگتر و به اصطلاح سالم از برادر کوچکتر و به اصطلاح بیمار بدتر و خرابتر است. آقای دکتر در کودکی تحتفشار و تادیب دائمی پدر برای موفق شدن بوده و در عین حال که از نماد پدر برای تمام آن سختگیریها متنفر است با وسواس خاصی سعی در نگهداری از میراث پدر دارد! نکته جالب و مشترک بین تمام این افراد آن است که کمتر میپذیرند دچار هرگونه مشکلی هستند و با تکنیکی با نام «فرافکنی» تمام مسئله را به اطرافیان خود نسبت میدهند همچنانکه ایشان همسر و برادر و عمو و خلاصه اکثر اطرافیان خود را متوهم میداند! درواقع فیلم با زبان بیزبانی میگوید وجود یک بیمار به ظاهر سالم میتواند صدمات بسیار بیشتری به افراد و اجتماع بزند تا یک بیمار واقعی که مشکلش تشخیص داده شده و در حال درمان است.
بیماری دوقطبی چطور بروز پیدا میکند؟
حسن عسگری فر در این باره می گوید: اختلالات خلقی یا mood disorders شامل مجموعهای از بیماریهاست که خلق و عاطفه افراد را درگیر میکند و علایم مشخصی در هر یک از این مجموعه بیماریها در فرد بهوجود میآورد. اما سوال اصلی این است که خلق و عاطفه چیست؟! خلق یعنی هیجانات درونی افراد و عاطفه نمایش بیرونی همان هیجانات است که بیماریهای مرتبط با اختلالات خلق این عواطف و خلقیات را متاثر کرده و آنها را به شکلهای غیرمتعارف و بیمارگونه نمایش میدهد. اختلال دوقطبی نوعی اختلال خلقی و یک بیماری روانی است که افراد مبتلا به آن دچار تغییرات شدید خلق میشوند. شروع بیماری معمولا با دورهای از افسردگی است و پس از آن یک یا چند دوره افسردگی، دوره شیدایی بارز میشود.
دو قطبی را با افسردگی اشتباه نگیرید!
افسردگی زیرمجموعه همین اختلالات است؛ یعنی مجموعهای از علایم که فرد را دچار نشانههای بارز بیماری افسردگی میکند و در آن دورههای مانیا یا شیدایی وجود ندارد. در صورتی که نشانهای از دورههای شیدایی نباشد، به آن اختلال یک قطبی هم گفته میشود؛ ولی در صورت وجود دوره یا دورههایی از علایم بیماری مانیا یا شیدایی، اختلال دو قطبی نامیده میشود. یعنی خلق در قطبهای متضاد تغییر کرده و نوسانات خلقی به شکل تغییرات رفتاری، عاطفی و عملکردهای اجتماعی، ارتباطی و غیره خودنمایی میکند. به بیان دیگر افراد مبتلا به اختلال دو قطبی دارای یک مرحله افسردگی شدید و یک مرحله سرخوشی بیش از حد (جنون) در زندگی خود هستند.
آیا تغییر خلق در افراد یکی از نشانههای اختلال دو قطبی است؟
خلق و بهتبع آن عاطفه در همه آدمها در نوسان و تغییر است، اما آدمهای سالم قادر هستند نوسانات خلقی و درونی خود را مدیریت و کنترل کنند؛ طوری که شاید برخلاف خلق درونیشان چیزی را نمایش دهند که نوسانات درونیشان دیده نشود. بهعلاوه چیزی که دیده میشود عمدتا متعارف است. اما این امر در مورد بیماران یک قطبی و دو قطبی کمتر دیده میشود چراکه حالات درونی و نمایشهای بیرونی رفتارشان، آنان را زود لو میدهد.
آغاز این اختلال با چه علائمی همراه است؟
اختلال دو قطبی که با علایم افسردگی شروع میشود، شامل افسردگی با دورههایی از شیدایی یا مانیاست که دورههای آن متفاوت و کمرنگ و پررنگ و نوسانگونه است.
منبع: مجله سیب سبز