بیماران برای درمان بیماریهای مختلف خود میتوانند از ظرفیتهای طب نوین یا طب سنتی کشورمان استفاده کنند اما طی این سالها با وجود گسترش طب سنتی در بین عموم مردم به واسطه اثبات قدرت درمانگری آن برای عموم، برخی هنوز سؤالاتی در ذهن خود درباره چرایی لزوم رجوع به طب سنتی برای درمان یا پیشگیری با وجود امکان بهرهمندی از طب نوین دارند.
در ادامه نمونه سؤال یکی از شهروندان آمده که از نوع این سؤال مشخص است که فرد سؤالکننده اطلاع چندانی از حداقلهای طب سنتی نداشته است:
«وقتی میتوان بیماریها را با داروهای بهداشتی موجود درمان کرد، چه ضرورتی دارد که به سراغ داروهای غیربهداشتی و مشمئزکنندهای چون عنبرنسارا برویم و طبّ سنّتی را مضحکه عامّ و خاصّ کنیم؟ اصولا اطبّا و حکمای بزرگی چون ابن سینا چرا در کتب خود به این داروها و روشهای درمانی اشاره کردهاند؟»
دکتر «علیاننژادی» دانشجوی دوره تخصصی طب سنتی به این سؤال پاسخ داده است:
«اگرچه پاسخ دقیق به این سؤال، مستلزم اطناب و بحثهای تخصّصی است امّا مختصر و مفید به موارد ذیل اشاره میکنم:
1- اوّل باید تکلیف خودمان را روشن کنیم که بهداشتی چیست و غیربهداشتی کدام است؟ آیا طبّ جدید با تعاریف خود از بهداشت و این همه مبارزه با عوامل عیربهداشتی و بیماریزا (البته طبق تعریف خودش از این عوامل) توانسته است که حال مردم دنیا را بهتر، بیماریهایشان را کمتر و جسم و روحشان را سالمتر کند؟ به نظر میرسد که همه ما نیازمند بازنگری جدّی در مفاهیم پایه و اساسی بهداشتی طبّ جدید هستیم.
همین که علیرغم پیشرفت سرسام آور ظاهری علم طبّ، مردم، پزشکان، مجامع رسمی علمی عالم و نهادهای اصلی سیاستگزاری بهداشت و درمان جهانی، به این روشها و داروهای ظاهرا غیربهداشتی! اقبال دوباره و وسیعی نشان دادهاند بهترین دلیل بر این است که روند تجدیدنظر یا حدّاقل شک و شبهه نسبت به مفاهیم پذیرفته شده و اصول موضوعه ظاهرا بدیهی طبّ جدید در حال شکلگیری است و این رویکرد بهویژه در بین فلاسفه غرب به شدّت دنبال میشود؛ هرچند شیفتگی اصحاب علم ما به اربابان و کدخداهای بلوند خود باعث میشود اینگونه جریانهای تغییر افکار خیلی دیر در مملکت ما مطرح شوند.
2- علاوه بر طبّ سنّتی، مفاهیم طبّ اسلامی نیز در بسیاری از مواقع مباینتی آشکار با آموزههای طبّ جدید دارند به عنوان یک مثال ساده ممکن است یک داروی خوراکی از نظر طبّی، تمیز و بهداشتی و استریل محسوب شود امّا از نظر فقهی نجس و غیرقابل استفاده باشد؛ برای ما بازنگری در نحوه تعامل قواعد فقهی با اصول فکری طبّ جدید نیز از ضروریات است مثلا در حالی که طبّ جدید بین سرگین سگ و الاغ تفاوتی نمیگذارد و هر دو را غیربهداشتی و مملو از میکروب میداند، در فقه، اوّلی نجس و دوّمی پاک است.
3- اگر بنده به عنوان یک پزشک دریابم که بیماری یا بیماریهایی از راههایی با اقلّ هزینه، بازدهی بالا و کمترین عوارض قابل درمانند آیا مجازم که گوش خود را به کوک ناساز عدّهای بسپارم که «ایش!! بدم میآید»؛ « اَهاَه!! چه کثیف!!» «بیکلاسها! » و … و از هراس این که شارلاتان و منفعتطلب و پوپولیست علمی نخوانندم، بسیاری از همنوعانم را از این درمانها محروم کنم؟ آیا در این صورت بر خلاف سوگند پزشکی خود عمل نکردهام؟
و این در حالی است که این مطالب مستظهر به تأکیدات علمی و تجربی بسیار زیاد موجود در کتب اطبّای بزرگی چون ابن سینا و رازی و اهوازی و عقیلی، طبّ افواهی این سرزمین، تجربه خود و همکاران و کاربران پایگاه و حتّی مقالات و تحقیقات علمی به سبک طبّ جدید است.
4- امّا چرا حکمای ما در کتب علمی خود به این نوع درمانها پرداختهاند و مثلا چرا حتّی خواصّ درمانی ادرار فیل و صفرای گرگ و … در آنها پیدا میشود؟
پاسخ در دو نکته است:
الف- برخی کتب طبّی مانند قانون ابن سینا و الحاوی رازی و ذخیره خوارزمشاهی جرجانی، کتب مرجع هستند و دأب حکما بر این بوده که تمام مطالبی که به نحوی مرتبط با بیماریهای انسان و درمان آنها بوده است را در این کتابها جمعآوری کنند و به قول معروف چیزی را از قلم نیندازند، خواه این موارد، موارد دمدستی و پرمصرف و شناخته شده بودهاند و خواه این گونه نبودهاند لذا میبینیم که برخی داروها یا درمانهایی که در تمام عمر یک حکیم هم مورد استفاده او نبوده است در کتابش ذکر شده است؛ در کتابهای دیگر که کتب تخصّصیتر هستند این رویه وجود ندارد و درمانهای مهمتر، شایعتر و در دسترستر بیان شده و مورد بحث قرار گرفتهاند.
ب- نکته بسیار مهم و مغفول این است که شیوه درمان در طبّ سنّتی اینگونه است که هر شخص در هر منطقه جغرافیایی و اقلیمی، با هر فرهنگ و سلیقه و آئین، با هر نوع بیماری و گرفتاری و توانایی، با هر سطح اقتصادی، در هر فصلی و … بتواند بیماری خود را درمان کند.
این مسئله یعنی تنوّع و استقلالِ درمانی از مزیّتهای عمده طبّ سنّتی بر طبّ جدید است که در آن، گلوی بیماران و پزشکان توسّط کارتلهای دارویی، مافیاهای پزشکی، حاکمان و سیاستمداران و … فشرده میشود و سلامتی و بیماری انسان به سان ابزاری برای اعمال سلطه فرهنگی و اقتصادی و … بر او مورد استفاده قرار میگیرد.
بنابراین ذکر داروهای اینچنینی در کتب طبّ قدیم دلالت بر حرّیت طبّ سنّتی و اطبّای آن دارد و به این سیاق است کهکتب تخصّصی با عناوینی چون « طبالفقراء و المساکین» به رشته تحریر درآمده است.
البته طبیعتا برای ما مسلمین، در کاربرد این روشهای درمانی، محدوه شرع، عامل اصلی انتخاب و غربال است؛ اوّل جواز شرعی و سپس انتخاب نوع درمان، متناسب با عوامل شخصی بیمار و بیماری از بین هزاران درمان مطرح شده است.