این در حالی است که فقط تنها ۲۰درصد از زنان عضو هیات علمی هستند، تنها ۱۳درصد آنها نقش فعال در بازار کار ایران دارند، سهم زنان از آموزشگران دانشگاهی تمام وقت و پارهوقت دانشگاهها یک سوم مردان است و بیش از ۶۸درصد از دانشجویان دانشگاه پیام نور را زنان تشکیل میدهند. همه اینها نشان میدهد، زنان با وجود حضور پر رنگ در تحصیل علم در دانشگاهها سهم بالایی در موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی ندارند و هنوز هم اسیر سیاستهای نادرست و توسعه نامتوازن هستند. همچنین میزان حضور زنان در مجلس هم هیچتناسبی با آمار جمعیتی ندارد و در طول ۱۰دوره مجلس سهم زنان از کرسیهای مجلس هیچگاه از ۱۷ کرسی بالاتر نرفته است. آنچه در ادامه میخوانید نظرات شهلا اعزازی، جامعه شناس و فعال حوزه زنان درباره وضعیت زنان در جامعه ایران است.
با اینکه زنان سهم قابل توجهی از کرسیهای دانشگاهی را به خود اختصاص دادهاند، اما تاکنون تغییر چندانی در مشارکت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنها ایجاد نشده است. این تناقص به چه دلیل بروز کرده است؟
این موضوع را میتوان از جنبههای مختلف بررسی کرد. نخست اینکه به دلیل وجود بیکاری به ویژه در میان افراد دارای تحصیلات دانشگاهی امکان مشارکت اقتصادی برای زنان نیز اندک است، اما با بررسی میزان بیکاری بر حسب مقاطع تحصیلی باید گفت سهم بیکاری زنان در مقاطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد دو برابر مردان است. هر چند در ردههای تحصیلی پایینتر نیز باید گفت که بیکاری بین مردان و زنان جامعه به یک میزان نیست. دختران با مدارک تحصیلی بالا دو برابر بیشتر از پسران بیکاران جامعه را تشکیل میدهند. هر چند مساله دیگری نیز مطرح است و آن ایجاد موانع برای اشتغال زنان است. از چند سال قبل که به تدریج بر تعداد دختران در دانشگاههای کشور افزوده شد، این امر به عنوان زنگ خطری برای مسئولان شمرده شد. در این شرایط برخی از مسئولان در پی ایجاد تبعیض در پذیرش پسران در دانشگاه و کاهش شرایط حضور دختران در برخی رشتههای تحصیلی بودند. به این ترتیب از ورود دختران به برخی از رشتههای تحصیلی ممانعت شد. از سوی دیگر در زمینه اشتغال نیز شاهد اعمال تبعیضهای جنسیتی هستیم. بر اساس اولویتهای استخدامی یک مرد متاهل و صاحب فرزند در اولویتهای نخست استخدامی ادارات و سازمانها قرار دارد. این در حالی است که یک دختر مجرد تحصیلکرده آخرین اولویت استخدام در ادارات محسوب میشود.
به نظر شما تاکنون زنان در مسئولیتهای کلیدی جامعه چگونه وارد شدهاند؟
ما در کشور با تناقضهای متعدد رو به رو هستیم. امروزه دختران بخش قابل توجهی از فارغ التحصیلان دانشگاه را به خود اختصاص دادهاند. این در حالی است که با بررسی وضعیت کشورهای هم جوار باید گفت که در هیچیک از آنها امکان تحصیل دختران همچون کشور ما گسترده نیست. باید گفت که میزان دختران دانشجو در کشور ما از فراوانی قابل ملاحظهای برخوردار است. البته در اغلب کشورهای دنیا نیز تعداد دختران تحصیلکرده بیش از گذشته است. ایران نیز این روند طبیعی را طی کرده است. زنان در کشور ما تواناییهایشان را در عرصههای مختلف نشان دادهاند. برای مثال زنان کشور در زمینههای هنر، نویسندگی، ورزش، مدیریت، سازمانهای مردم نهاد، سینما و… به شکل برجسته وارد عمل شدند. از سوی دیگر جامعه موانع متعدد مقابل فعالیت آنها ایجاد میکند. در اصل این موانع از سوی قوانین قبل اعمال میشود و از سوی دیگر قوانین جدید در زمینه جلوگیری از فعالیت زنان اعمال میشود.
با بررسی اقدامات مجلس باید به این امر تاکید کرد که اغلب مسائل مطرح شده وفاق آشکاری با نیازهای جامعه ندارد. هم اکنون در بین مسئولان کشور یک نگاه مردانه وجود دارد. این در حالی است که مسئولان زن نیز به ندرت خواستار توجه به وضعیت زنان هستند و حتی در دورههای قبل شاهد بودیم در تصویب قوانین به ضرر زنان، نمایندگان زن مجلس نیز نسبت به تصویب آن لایحه مشتاق بودند. با اینکه تعداد قابل توجهی زن فعال و مستقل در جامعه مشاهده میشود، اما مسئولان زنان را افراد مناسب در پذیرش مسئولیتهای کلیدی نمیبینند. در کشور ما زنان همیشه زیر سایه سرپرستی یک مرد نگریسته میشوند. بنابراین باید دیدگاهها نسبت به زنان تغییر کند. تاکنون فعالان حقوق اجتماعی با اقدامات گسترده توانستهاند حداقل در بین قشر دختران و پسران تحصیلکرده طبقه متوسط دگرگونیهایی را به وجود بیاورند. هر چند قدرت در دست هیچیک از این گروههای یاد شده نیست. با بررسی فعالیتهای زنان در عرصههای مختلف باید تاکید کرد که زنان در صورت پذیرش مسئولیت، کار خود را به شکل مناسب انجام میدهند. با وجود این، نیروی جوان، متخصص سالم و پاک از لحاظ اقتصادی در جامعه چندان جدی گرفته نمیشود.
با اینکه عنوان میشود سن ازدواج در ایران بالا رفته، اما با یک مساله قدیمی نیز در این زمینه در برخی نقاط کشور مواجه هستیم و آن هم ازدواج دختران در سنین کودکی است. ارزیابی شما از این مساله چیست؟
در گذشته بر اساس قوانین سن ازدواج دختران 9 سال قمری بود که چند سال قبل تغییری در آن به وجود آمد و به 13 سال رسید. این در حالی است که ازدواج زیر سن 13سالگی نیز بهگونهای امکانپذیر است. هر چند که ازدواج در سنین 13 یا 14 سالگی نیز مساله ساز است. این ازدواج با رضایت ولی کودک، اجازه پزشک قانونی و دادگاه انجام میشود. ازدواج زیر سن 13سالگی دختران که از آن به عنوان کودک همسری یا ازدواج زودهنگام نام برده میشود مشکلات فراوانی از بعد جسمانی، روانی، روحی و… برای کودک به همراه دارد که در جلسات متعدد درباره آن بحث شده است. با کمال تاسف تاکنون از سوی نهادهای قانونگذار برای این قضیه اقدامات ویژهای انجام نشده است. باید توجه داشت که دو عامل عمده در کودک همسری دخالت دارند؛ یک عامل وجود سنتهای فرهنگی در یک گروه ویژه قومی و دیگری که عامل بسیار مهمی است فقر اقتصادی خانواده است. با توجه به مشکلاتی که کودکهمسری برای کودکان به وجود میآورد، باید با این دو عامل عمده مقابله کرد. برای مقابله با فرهنگ سنتی با سیاستگذاریهای مناسب، بیان مشکلات ناشی از این ازدواج برای کودکان و حمایت از کودکان و همچنین حمایت از خانوادههای دارای مشکلات اقتصادی میتوان فعالیت کرد. تاکنون در زمینه جلوگیری از ازدواج کودکان از جانب مسئولان فعالیت قابل توجهی مشاهده نشده و میتوان گفت که این مساله از دید مسئولان چندان مهم تلقی نمیشود.
برخی آمارها نشان میدهد حدود 80درصد متقاضیان طلاق زنان هستند. این مساله به چه دلایلی بروز کرده است. با این تفاسیر وضعیت خانوادهها در 10 سال آینده چگونه میشود؟
خانواده یکی از ارکانهای مهم هر جامعه محسوب میشود، اما نباید این قضیه را فراموش کرد که ازدواج و طلاق یک امر کاملا شخصی است. بنابراین نمیتوان راهکار ویژهای برای زوج درخواستکننده طلاق ارائه داد. مگر اینکه امکانات مشاوره برای آنها اختصاص و به این شکل کمکهای فکری فراوان به این افراد ارائه داد. قبل از هر اقدامی درباره کاهش طلاق در جامعه باید علت این تصمیمگیری شناسایی شود. بر اساس گفتههای شما زنان بیشتر از مردان متقاضی طلاق هستند و این نکته مهمی است، زیرا با توجه به شرایط اجتماعی موجود زندگی پس از طلاق برای زنان با مشکلات متعدد همراه است، اما به نظر میرسد که مشکلات زندگی خانوادگی به حدی زیاد است که زنان به شرایط نامناسب پس از طلاق نیز راضی هستند. در اغلب موارد زنان متقاضی طلاق از وضعیت اقتصادی مناسب برخوردار نبوده و از حمایتهای خانوادگی نیز برخوردار نیستند.
بنابراین درباره طلاق در جامعه باید بررسیهای کارشناسی مناسب انجام شود. در ضمن فقط نمیتوان گفت که دوام جامعه به دوام خانواده وابسته است. از زن و مرد هم نمیتوان انتظار داشت به هر شکل ممکن خانواده خود را حفظ کنند، چرا که در بسیاری از موارد منجر به طلاق شاهد جدل و ناهماهنگی بین زن و شوهر هستیم. در این شرایط اگر کودکان جدا از پدر و مادر زندگی کنند به نسبت زندگی مناسبتری دارند. خانواده و ازدواج در ایران در حال دگرگونی است. در شرایط کنونی جامعه شاهد کمبود تمایل به ازدواج در بین گروههای مختلف اجتماعی هستیم. هم اکنون شناخت قبل از ازدواج مهم شده است و از شیوههای سنتی ازدواج استقبال نمیشود. هنوز تعداد قابل توجهی از خانوادهها بر شکل سنتی ازدواج تاکید دارند که به همراه برخی ملزومات ازدواج را به یک امر پیچیده تبدیل کرده است. ازدواج و طلاق به تغییرات اجتماعی وابسته هستند. با کوچکترین تغییر جامعه در زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و قانونی و… میزان طلاق و ازدواج در جامعه تغییر میکند. بنابراین نمیتوان یک الگوی ثابت از ازدواج برای خانواده در دست داشته و بدون توجه به تغییرات جامعه آن را پیاده کرد، هر چند دولتها میتوانند مشوق و پشتیبان ازدواج در کشور باشند.
اشتغال زنان جامعه با چالشهای فراوان روبهروست. از سوی دیگر برای افزایش شاخصهای توسعه در جامعه اشتغال زنان از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این شرایط باید چه اقداماتی انجام داد؟
شاخصهای توسعه را میتوان بر اساس میزان اشتغال، آموزش، توسعه بهداشت و… مورد بررسی قرار داد. البته باید گفت که اغلب کشورهای جهان سوم در آموزش و بهداشت از وضعیت مناسبتری در مقایسه با قبل برخوردار هستند. یکی از شاخصهای عمده توسعه شامل برابری جنسیتی در عرصههای اقتصادی است. ورود زنان به عرصههای اقتصادی هم به نفع جامعه و همچنین به نفع زنان است. در کشور ما قبل از سال 57، 13درصد نیروی کار را زنان تشکیل میدادند. در چند سال نخست بعد از انقلاب کاهش در میزان اشتغال به کار زنان مشاهده شد تا اینکه به تدریج اشتغال زنان افزایش یافت، اما مشارکت زنان در کشور هیچوقت به 20درصد نرسیده است. ایران در مقایسه با دیگر کشورهای مشابه از وضعیت مناسبتری برخوردار است، اما میزان زنان شاغل در کشور پایین است.
وضعیت خشونت علیه زنان در کشور بر اساس آمار و بررسیهای انجام شده از سوی شما به چه میزان است؟
در زمینه خشونت علیه زنان یک گزارش ملی وجود دارد، اما اطلاعات آن به شکل همگانی منتشر نمیشود. گذشته از آن تحقیقات متعدد در دانشگاهها و از سوی سازمانهای مختلف انجام شده است. البته خشونت علیه زنان در بسیاری از کشورها مشاهده میشود. برای مثال در کشورهای آفریقایی خشونت علیه زنان در مقایسه با کشورهای اروپایی از فراوانی قابل ملاحظهای برخوردار است. باید توجه داشت که خشونت علیه زنان دارای اشکال مختلفی همچون خشونت جسمی، روانی، اقتصادی، اجتماعی و… است. انجام پژوهشهای خشونت به دلیل مشکلات موجود معمولا به خشونتهای فیزیکی محدود است، در حالی که سایر اشکال خشونت نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در بسیاری از موارد نیز افراد از بیان این امر شرم دارند و به تحقیقات پاسخ نمیدهند. پس با این تفاسیر نمیتوان درباره میزان آن اظهار نظر کرد، اما میدانیم که خشونت علیه زنان وجود دارد. به نظر میرسد که امروزه زنان نسبت به حقوق خود آگاهتر شدهاند. آنها میدانند که کتک خوردن حقشان نیست. این در حالی است که در گذشته افراد بر این باور بودند که کتک زدن همسر یا کودکان به نوعی شیوه تربیتی محسوب میشود، اما امروزه دیدگاهها نسبت به خشونت خانوادگی به میزان قابل توجهی تغییر کرده است. بر اساس تحقیقات انجام شده احتمال اینکه افراد پرورش یافته در خانوادههای خشن تبدیل به افرادی خشن شوند، زیاد است و به این ترتیب چرخه خشونت در جامعه ادامه مییابد. در شرایط کنونی باید درباره چگونگی ارائه خدمات به زنان راهکارهای مناسب اعمال شود. برای مثال در کشورهای غربی نیز خشونت علیه زنان وجود دارد، اما امکانات کمک رسانی و اماکن مناسب برای آنها وجود دارد تا زن در مواجهه با خشونت بتواند مدتی را در آن گذرانده و به این شکل بدون آشفتگی فکر درباره زندگی خود به تصمیمگیری نهایی بپردازد. در سالهای گذشته در کشور از ایجاد خانههای امن صحبت شد، اما در عمل هیچاقدامی در این زمینه انجام نشده است.
در چند سال اخیر مساله زنانه شدن آسیبها مطرح شده است. این در حالی است که برخی از سازمانها برای این قضیه راهکارهای نمایشی ارائه دادهاند. به نظر شما برای رسیدگی به وضعیت این افراد باید چه اقداماتی انجام داد؟
بر اساس مسائل گفته شده در این مصاحبه و با توجه به نبود امکانات برای زنان در موقعیتهای اجتماعی و زندگی شاهد بروز پدیدههای جدید هستیم که به زنان مربوط است و از آن تحت عنوان زنانه شدن آسیبها یاد میشود. برای مثال در گذشته اعتیاد در بین زنان اندک بود، اما سال به سال بر شدت این آسیبها در بین زنان کشور افزوده میشود. در بسیاری از موارد زنان به وسیله همسرانشان یا دیگر اعضای خانواده به اعتیاد دچار میشوند. باید دانست که بروز چنین مسائلی در بین خانوادههای ایرانی از پدیده طلاق مخربتر است. ایدز نیز یکی دیگر از مسائل تهدیدکننده زنان است.
حسین
متاسفانه حقوق زنان در برابر مردان بد پرورش یافته .در قوانین نادیده گرفته میشود و ظلمی که بوسیله طلاق به انها دیکته میشود عملا از گردش حیات خارج میشوند .