قرار گرفتن درمعرض مفاهیم روزمره در رسانهها بیش از پیش شده و شاید این اتفاق از دوران پیش از مهدکودک شروع شده و در تمام طول عمر ادامه پیدا کند. مفاهیمی مانند اینکه پسران دقیقتر از دختران هستند، مشاغل خاص مخصوص آقایان و مشاغل دیگر برای خانمهاست و حتی اینکه دختران خود مسئول هجمههای جنسیتی در جامعه هستند. اگر فکر میکردید این مسائل تنها در برخی رسانههای خاص منتشر میشود، بهتر است بدانید که براساس گزارشهای جدید فیلمها و برنامههای تلویزیونی توانسته در کودکان تاثیر بسزایی بگذارد. براساس این گزارشها که با تجزیه و تحلیل بیش از 150مقاله، مصاحبه، کتاب و سایر تحقیقات اجتماعی به دست آمده، کلیشههای جنسیتی در فیلمها و نمایشهای تلویزیونی ماندگاری بسیار زیادی دارد و تاثیر فوقالعادهای بر آموزش کودکان و آنچه فرهنگ از دختر و پسر انتظار دارد، میگذارد. اینکه چقدر رسانهها میتوانند بر دیدگاه کودکان درباره جنسیت و باورشان اثر بگذارند، بر کسی پوشیده نیست اما باید بدانید که چطور این حجم عظیم دادهها را فیلتر کنید.
چه اتفاقی برای کودک میافتد؟
کودکی زمانی است که بیشترین نفوذ را میتوان بر کودک داشت و از سوی دیگر کودک بیشتر پذیرای مسائل مختلف است. کودک پیشدبستانی را تصور کنید که در مرحله شناسایی دختر یا پسر بودن است. شخصیتهایی که در تلویزیون و فیلمها میبیند اغلب دارای ظاهر مردانه یا زنانه هستند مثلا ابرقهرمانها عضلات بزرگ دارند و شاهزاده خانمها هم موهای بلند دارند. این خصوصیات اغلب با ویژگیهای خاصی مرتبط هستند بهطور مثال نشان از قوی و شجاع بودن یا ترسو و مهربان بودن دارد. در دوره نوجوانی زمانی که شخصیتها با روابط، جنسیت و فرصتهای شغلی روبهرو میشوند این ابرقهرمانهای قوی و شجاع تهاجمی و عصبی میشوند و این شاهزاده خانمهای ترسو و مهربان تبدیل به شخصیتی ضعیف و تسلیم میشوند. برای این مخاطبان جوان که هر دیدگاهی را جذب میکنند نحوه رفتار و این شخصیتها میتواند نتایج مضری به همراه داشته باشد. این شخصیتهای سادهسازی شده به روشهای مختلف نقش بازی میکنند. براساس پژوهشها یک عمر دیدن رسانههای کلیشهای که بهگونهای اغراق شده عمل میکنند، میتواند درنهایت تاثیر بسیار زیادی بر انتخاب شغل، خودارزشمندی و توانایی رسیدن به پتانسیل کامل را داشته باشند.
2 تا 6 سالگی
در این سن کودکان
هویت جنسی خود را یاد میگیرند و میدانند که دختر هستند یا پسر.
کلیشههای مربوط به فعالیتها، ویژگیها، اسباببازیها و مهارتهای مرتبط با هر جنس را میآموزند.
شروع به بازیهای جنسیتی میکنند مانند اینکه دختران خالهبازی میکنند و پسران تفنگبازی.
در این سنین کودکان نیاز به شنیدن شرایط خاص و عینی دارند نه انتزاعی.
آنچه باید انجام دهید
افرادی را در زندگی واقعی یا تلویزیون نشان دهید که از بیش از یک راه برای انجام یک کار براساس جنسیت استفاده میکنند. مثلا کارتونی به او نشان دهید که در آن مادر خانواده کار تمام وقت بیرون از خانه برای حمایت از خانواده دارد و پدر در خانه از کودکان مراقبت میکند. بازخورد مثبت نسبت به برنامههایی که در آن دختران و پسران را هم ارزش نشان میدهد، بدهید. در عین حال از نمایشهایی استقبال کنید که در آنها تنوع رنگی در هر دو جنس رعایت شده و متعادل است. به این ترتیب تخیل کودک محدود نمیشود.
سنین 7 تا 10 سال
در این سن کودکان
مشخصههای خاصی برای زنان و مردان درنظر میگیرند. بهعنوان مثال اینکه زنان بیشتر عاطفی و مهربان هستند و مردان بیشتر جاهطلب و پرخاشگر هستند.
مشاغل خاص و رشتههای تحصیلی را با هر جنسیت مرتبط میدانند.
جداسازی جنسیتی انجام میدهند یعنی اینکه پسرها با پسرها بازی میکنند و دخترها با دخترها.
چیزی بیشتر از آنچه میبینند میخواهند اما هنوز به حرف پدر و مادر گوش میکنند.
آنچه باید انجام دهید
شخصیتهایی که از کلیشههای جنسیتی دفاع میکنند را شناسایی کنید و مثلا اگر برنامهای نشان میدهد که پسری در کمال ناراحتی واکنشی نشان نمیدهد به او بگویید که «خیلی خوبه که وقتی ناراحت میشی نشون بدی و پسرها از اینکه گریه کنند نباید خجالت بکشند.» از شخصیتهایی که خلاف کلیشههای عمومی رفتار میکنند، تقدیر کنید و بهدنبال برنامههایی باشید که شخصیتهای زن در آن با بدنی واقعبینانه ظاهر میشوند و شخصیت مردان غیرتهاجمی است.
سنین 11 تا 13 سال
در این سن کودکان
خودآگاهی نسبت به تغییرات فیزیکی پیدا میکنند و خود را تحتفشار در تطابق با هنجارهای جنسیتی فرهنگی احساس میکنند.
نسبت به رفتارهای جنسیتی متضاد ناشکیبا میشوند. میخواهند خودشان انتخاب کنند و آنچه توسط کودکان بزرگتر نشان داده میشود را تقلید میکنند و بیشتر علاقهمند به همسالان هستند نه والدین.
آنچه باید انجام دهید
تاکید کنید که ارزش و خوشبختی افراد از طریق ظاهر (درباره دختران) یا قدرت فیزیکی (درباره پسران) به دست نمیآید. سعی کنید فیلمها و برنامههای تلویزیونی را به او نشان دهید که در آن فردی خلاف آنچه جامعه از او انتظار دارد، عمل میکند. درباره روابط سالم اجتماعی با او صحبت کنید و از او در این باره سوال کنید.
چطور باورهای غلط را از کودک دور کنیم؟
برخی از والدین نگران هستند زیرا به این باور رسیدهاند که رسانهها تاثیر قابلتوجهی بر کودکان دارند از اینکه دخترها چگونه باید به نظر برسند و رفتار کنند تا اینکه چطور خشونت میتواند باور پسران را درباره خودشان تغییر دهد. خوشبختانه والدین تا حدود زیادی سعی در کنترل این موضوع دارند. اغراق تفاوت بین دختران و پسران روشی است برای سرگرم کردن مخاطبان اما این چیزی نیست که والدین بخواهند کودکانشان تقلید کنند. در حالی که فیلمها و برنامههای تلویزیونی زیادی وجود دارد که در آنها خبری از کلیشههای جنسیتی نیست اما در عین حال شما نمیتوانید کودک را از دیدن هر چیزی که پیام اشتباهی میرساند محافظت کنید و طبیعی است که کودک در مواجهه با این مسائل قرار میگیرد. اما خوشبختانه قویترین پیامی که کودکان جذب آن میشوند، پیامی است که والدین میدهند. هنگامی که والدین فعالانه نقش جنسیتی برابر داشته باشند و درباره کلیشهها و ایدههای عقبمانده صحبت کرده و آنها را به چالش بکشند بچهها آنها را واضح میشنوند. از سوی دیگر والدین کنترل زیادی بر رسانههای کودکان دارند بهویژه زمانی که آنها کوچکتر هستند. انتخاب رسانهای باکیفیت ارزش خود والدین و کودک را نشان میدهد. اما درنهایت بهترین راه این است که با کودکان درباره کلیشههای جنسیتی صحبت کرده و استراتژیهایی را براساس سنها اتخاذ کنید تا کودک در زمان لازم آنچه را باید، بشنود.
هرگز فراموش نکنید
خوشبختانه قویترین پیامی که کودکان جذب آن میشوند، پیامی است که والدین میدهند. هنگامی که والدین فعالانه نقش جنسیتی برابر داشته باشند و درباره کلیشهها و ایدههای عقبمانده صحبت کرده و آنها را به چالش بکشند بچهها آنها را واضح میشنوند
رسانه باید به تفاوت فردی توجه کند
حمید عسگریفر، روانشناس میگوید: همیشه این قالب کلی وجود دارد که هر منبع اطلاعرسانی کلان در شکلی که ارائه میکند، اثرگذار است. عمده آنچه وجود دارد یک نگاه سنتی به جنسیت دختران و پسران است و یک نگاه که با تغییرات اجتماعی در جامعه مدام شکلش عوض میشود. زمانی که در جامعهای تعداد دخترانی که وارد دانشگاهها میشوند و در رشتههای تحصیلی مانند مهندسی کشاورزی مشغول میشوند، در اصل تعریف اجتماعی عوض شده که بخشی از آن حاصل تاثیر رسانه است. وقتی از کودکی فرزند درمعرض تواناییهای افراد بهصورت فراجنسیتی قرار گیرد و مخاطب هدفمند انتخاب شده باشد، این نقش مجاز تلقی میشود. اصل طلایی در این باره وجود دارد و آن این است که در هیچ رسانهای نمیتوان بهطور کامل درباره جزئیات جنسیتی صحبت کرد. بهخاطر تفاوتهای فردی که وجود دارند کودکان از بدو ورود به مهدکودک بهطور تدریجی هویت جنسیشان پررنگتر یا کمرنگتر میشود. در جامعه دختران و پسرانی هستند که ممکن است از طریق خانواده تحتفشار قرار گرفته باشند که هویت جنسیشان نادیده گرفته شود، ممکن است تصویری نامتعارف از خود نشان دهند. در رسانهها متاسفانه بهدلیل مخاطب کلان اصولا با احتیاط باید درباره هویت جنسیتی صحبت شود و تعریف کلی درباره جنسیت داده شود اما در برخی مواقع در ارتباط با نقش و جایگاه محدودیتهایی وجود دارد که این به تفاوتهای فردی و نگرشی مربوط است. در رسانه میتوان درباره کلیات صحبت شود و این اثرگذار است اگر مخاطب درست انتخاب شود. کودکان در 5 دوره رشدی «من مستقل» دارند که از 3 تا 17سالگی است. در این دورهها همانندسازی با جنس موافق یا مخالف وجود دارد که اغلب این همانندسازی با پدر و مادر است؛ هم هویت جنسی و هم من مستقل در این چند دوره. اتفاق میافتد. تفاوتهای فردی یعنی در یک خانواده ممکن است نقش زن در اجتماع بهصورت تابو مطرح باشد و بههمین دلیل است که خط قرمزی در بیان آنها وجود دارد. رسانه تا آنجا میتواند پیش برود که خط قرمز را رد نکند اما در حالت کلی وقتی رسانه مرد را در جایگاه مردانه و همکاری با زن قرار میدهد و متعارف است این تابوشکنی است و میتوان نسبت به آن نگاه مثبت داشت. الگوگیری متعارف و کثرت آن در رسانههای جمعی در این مورد که زن و مرد در جایگاههای مساوی قرار دارند، میتواند اثرات بسیار مثبتی داشته باشد. واقعیت این است که رسانه کار خودش را انجام میدهد و این والدین هستند که باید کنترل را در دست بگیرند. بهطور مثال در برنامهای که زن با نقش سنتی خود نمایش داده میشود والد باید فیلتر لازم را انجام دهد و آن را اصلاح کند. منبع: مجله سیب سبز