دادگاههای خانواده همیشه پر از زنان و مردانی است که با بحث و جدل و دعوا پا به دادگاه میگذارند و با همان جدلها هم از دادگاه بیرون میروند. یکی از دلایلی که زوجها برای طلاق پا به دادگاهها میگذارند، استناد به مواد ١١٢٢ و ١١٢٣ قانون مدنی مصوب ١٨ اردیبهشت ١٣٠٧ است. در منابع فقهی درخصوص عیوب و بیماریهای ایجابکننده حق فسخ نکاح برای زوجین آمده قانونگذار بهطور محدود از عیوبی نظیر خصاء و عنن در مردان و از قرن و جذام و برص و افضا و نابینایی و زمینگیرشدن در زنان نامبرده است، اما امروزه با توجه به تغییر شرایط و اوضاع و احوال زندگی شهرنشینی و بروز بیماریها و امراض مختلف شاهد هستیم که این بیماریها باعث بروز مشکلات و حتی مخاطراتی به لحاظ مسریبودن بعضی از آنها در ادامه زندگی مشترک میشود، بهگونهای که گسترش و شیوع امراض صعبالعلاج و نوظهور که بیش از ٢ دهه از شناساییشان میگذرد، به مراتب خطرناک و وخیمتر از بیماریهای مورد اشاره در مواد قانونی (١١٢٢ و ١١٢٣ قانون مدنی) است.
زنان امراض میگیرند و مردان طلاق میدهند
در تمام دنیا شایعترین بیماران سرطانی که سالم و فارغ از بیماریاند، مریضهای سرطان پستاناند. یک زن؛ مادر، خواهر، همسر و دختر است و خانواده حول محور او میچرخد. این مسأله مربوط به بنیان خانواده است و عوارض این بیماری تمام خانواده را تحتتاثیر قرار میدهد. این بیماری میتواند اختلال جدی در روابط صمیمانه زناشویی ایجاد کند و آزار و رنج بیماری و به همان نسبت آزاردیدن همسر را بیشتر کند. این درد بزرگی است یا زنی که مجبور میشود به هوای اینکه مریض است و قرار است بمیرد برای همسرش زن دیگری انتخاب کند. نه فقط در ایران که همه جای دنیا سطحی نگاه میشود، چون فکر میکنند این عضو زنانه است و مظهر زنانگی است، در نتیجه از دست دادنش مسأله یک زن است. خود زنان هم همین تصور را دارند و شرم و خجالت باعث میشود برای تشخیص و درمان بهموقع اقدام نکنند. آنها بهخاطر ترس ازدستدادن پستان و مطرحکردن آن به همسرشان خیلی سخت حاضر میشوند تن به درمان تخلیه سینه بدهند. از اینرو برخی از مردان به دلیل آنکه همسرشان مبتلا به این بیماری است، او را طلاق میدهند.
تنهایی زنان معلول
زنان معلول یکی از اقلیتهای بشدت درگیر با پدیده تنهایی هستند. اجتماع ما، محیطزیست، اماکن عمومی و تفریحی، اقتصاد، سیاست، خانواده، همه و همه برای افراد سالم طراحیشده و در این میان معلولان و نیازهایشان بهطرز چشمگیری نادیده گرفته شدهاند. با مطالعه قانون جامع حمایت از حقوق معلولان و مقایسه آن با واقعیتهای موجود در جامعه میتوان تا حد قابلتوجهی به علل کنارهگیری آنان از عرصههای عمومی پی برد.
ماده ٧ قانون جامع حمایت از حقوق معلولان عنوان کرده که دولت موظف است حداقل ٣درصد از سهم استخدامهای دستگاههای دولتی را به معلولان اختصاص دهد و نیز اختصاص حداقل ٦٠درصد از پستهای سازمانی تلفنچی (اپراتور تلفن) دستگاهها، شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی به افراد نابینا و کمبینا و معلولان جسمی و حرکتی. این درحالی است که این قبیل قوانین برخلاف کارکرد مثبتشان فاقد ضمانت اجرایی هستند و ما امروز شاهدیم که یکی از بزرگترین مشکلات زنان معلول کنار زده شدن آنها از بازار کار است.
درحالیکه داشتن زندگی خانوادگی، همسر، فرزند و استقلال بخشی از موجودیت فرد به شمار میرود، عموما برای افراد معلول شرایط ازدواج ایجاد نمیشود. بخشی از این محرومیت به نگرش جامعه و اعضای خانواده فرد دارای کمتوانی برمیگردد. در این میان زنانی که پس از ازدواج بر اثر بیماری یا حادثه دچار معلولیت میشوند، شرایط منحصربهفردی را تجربه میکنند. این ترس همیشگی با اغلب این زنان بوده و هست که روزی رها خواهند شد. عموما همسران این زنان در اثر همان باورهای فرهنگی که زن معلول را فاقد توانایی جنسی و بچهدارشدن قلمداد میکنند و همه ارزش یک زن را خلاصه در این دو مقوله میدانند، زن را طلاق داده یا به صورت آشکار و پنهان مبادرت به ازدواج دوم میکنند. ماده ٢٤ لایحه حمایت از خانواده به مرد این اجازه را میدهد که در صورت عدم قدرت همسر اول در ایفای وظایف زناشویی یا ابتلای زن به امراض صعبالعلاج (امراضی که در صورت وجود آنها دوام زناشویی برای طرف دیگر در مخاطره باشد) همسر دوم اختیار کند. در صورتی که ازدواج به علت معلولشدن مرد کمتر به جدایی میانجامد و بهطورکلی در مقایسه با مردان معلول، نرخ طلاق در بین زنان معلول بالاتر است.
چه عیوبی باعث طلاق میشوند؟
عیبهایی در زن که حق فسخ برای مرد ایجاد میکند عبارتند از: ابتلا به جذام، برص، افضا (یکی شدن مجرای حیض و بول در اثر مقاربت)، زمینگیر بودن زن، نابینایی هر دو چشم. این عیبها در صورتی باعث ایجاد حق فسخ برای مرد میشود (ماده ١١٢٤ قانون مدنی) که در هنگام عقد وجود داشته باشد، نه اینکه بعد از عقد ایجاد شود. البته مثلا اگر مردی که به انتخاب پدر و مادرش با خانمی که چندان او را ندیده ازدواج کند و متوجه شود که به بیماری جذام مبتلاست، حق فسخ ازدواج را دارد. اگر این موضوع را قبل از برقراری رابطه زناشویی بفهمد، زن حق مهر نخواهد داشت، ولی اگر بعد از برقراری رابطه زناشویی متوجه شود، باید تمام مهریه را بپردازد.
طبق ماده ١١٢٥ قانون مدنی، اگر جنون و عنن بعد از عقد هم اتفاق بیفتد، به زن حق فسخ داده میشود. همچنین طبق ماده١١٢٦ قانون مدنی، اگر زن یا مرد قبل از عقد بدانند طرف مقابلشان به یکی از بیماریهایی که حق فسخ ایجاد میکند، مبتلاست، دیگر بعد از عقد حق فسخ نخواهند داشت.
در ماده ١١٢٧قانون مدنی هم آمده اگر مردی بعد از عقد به بیماریهای مقاربتی مبتلا شود، زن حق دارد از برقراری رابطه زناشویی با او امتناع کند، ولی به او نفقه تعلق میگیرد. تبصره٥ ماده ١١٣٠ قانون مدنی ابتلای مرد به بیماریهای صعبالعلاج روانی یا مسری یا هر بیماری صعبالعلاج دیگری (مثل سرطان) که زندگی مشترک را تهدید کند، یعنی زندگی همراه با مشقت باشد و تحمل آن مشکل شود، باعث میشود زن بتواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند و در صورتی که ادعای او ثابت شود، دادگاه مرد را وادار به طلاق خواهد کرد. در این صورت خانم میتواند تمام حق و حقوق خود را هم مطالبه کند.
به عبارت دیگر این ماده قانونی؛ به شرط سوم ازجمله شروط ضمن عقد نکاح اشاره کرده است. چنانچه زن و مرد امراض صعبالعلاجی را در شوهر یا زن خود مشاهده کرد، ابتدا با پیروی از احکام و تعالیم دین مبین اسلام و اهمیت و اجر تیمارداری و سفارش اکید آن در شریعت اسلامی با سعی و تلاش مجدانه و توکل به خداوند متعال درصدد بهبودی و حداقل پیشگیری از سرایت بیشتر بیماری باشند و در جهت مداوا و کاهش تالمات روحی و روانی بیمار و همسر خویش تلاش کنند تا از بر هم خوردن آرامش زندگی و جدایی از یکدیگر و بروز مشکلات جدید برای فرزندان خویش جلوگیری کنند، اما در صورتی که امکان حفظ کانون خانواده نبود و ادامه زندگی قابلتحمل نباشد، آنگاه زن به استناد ماده ١١٣٠قانون مدنی و طبق بند ٥ ماده ٨ قانون حمایت از خانواده مصوب سال ١٣٥٤ که بیان میکند در موارد زیر زن یا شوهر حسب مورد میتواند از دادگاه تقاضای صدور گواهی عدمامکان سازش کند و دادگاه در صورت احراز آن موارد گواهی عدمامکان سازش صادر خواهد کرد که یکی از این موارد «ابتلای هر یک از زوجین به امراض صعبالعلاج به نحوی که دوام زناشویی برای طرف دیگر در مخاطره باشد» است و چنانچه شروط عقدنامه را زوجین امضا کرده باشند به استناد تفویض وکالت مرد به زن برابر شرط٣ از شروط ضمن عقد ازدواج مندرج در عقدنامههای رسمی، زن با تقدیم دادخواست طلاق و اثبات آن با ارجاع امر به پزشکی قانونی از باب عسر و حرج میتواند تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش (طلاق) کند.
بیماریهای صعبالعلاج نوظهور بلای جان خانوادهها
با وجود اینکه بیماریهای صعبالعلاج نوظهور ازجمله ایدز، هپاتیت، سرطان و… از گروه بیماریهایی هستند که در صورت مبتلاشدن زن یا مرد جان و سلامت شریک زندگی را بهخطر میاندازد، اما متاسفانه قانون دراینباره سکوت کرده است، زیرا زمانی که قانون حمایت از خانوادهها نوشته میشد، این بیماریها وجود نداشتند و درحال حاضر هم هیچ تکلیفی برای این گروه از زوجین مشخص نشده است. بنابراین قانونگذاران باید با جدیت این موضوع را مورد بررسی قرار دهند و با تدوین و تصویب قوانین مناسب ضمن آنکه سلامت خانوادهها را تامین کنند آنها را نیز از این دغدغههای مهم نجات دهند.
درحالحاضر مواد قانونی موجود در کشور در رابطه با فسخ نکاح زوجینی است که قبل از ازدواج دارای بیماری بودهاند و تاکنون در رابطه با بیماریهایی که زن یا شوهر در طول زندگی مشترک مبتلا به آن میشوند، هیچ تصمیمی گرفته نشده است و معلوم هم نیست که این موضوع چه زمانی بررسی و قوانین لازم برای آن تدوین میشود. با این وجود تا آن زمان بهترین راهکار این است که زن یا شوهر بهخصوص خانمها هنگام ازدواج در عقدنامه شرط سلامتی کامل همسر را جزو شروط ضمن عقد عنوان کنند، چراکه مرد هر زمان و به هر دلیلی که بخواهد میتواند همسرش را با پرداخت مهریه و حق و حقوقش طلاق دهد، اما از آنجا که در اینجا قانون دست زن را به غیر از مواردی خاص بسته است، پس زن میتواند حق سالم بودن شوهرش را جزو شرایط ضمن عقد بگنجاند، در غیراین صورت این حق را از خودش سلب کرده است. اما نکته حایز اهمیت این است که اگر زن یا شوهر این موضوع را جزو شروط ضمن عقد قید نکرده باشند، در صورت بروز مشکل، محاکم شرط را بر سالمبودن هر دو قلمداد کرده و به موضوع پرونده رسیدگی خواهند کرد.