اگر شما به یک کیک اینگونه بنگرید که این غذا بد است ، من نمیتوانم این غذا را بخورم و پس از آن هیچ وقت آن را نمیخورم، به احتمال زیاد احساس گناه ما بدین دلیل است که به آن برچسب بد را زده ایم.
گفتن اینکه غذاهای خوبی هستند و یا بدِ بد، خوردن یا نخوردن جرم یا گناه نیست. در عوض، تمرکز بر غذا ناسالم و یا سالم است. به یاد داشته باشیم که ما نیاز داریم به گفتن به خودمان که خوردن آگاهانه خوب است!
راه دیگر برای اجتناب از “من نباید آن را بخورم” تمرکز بیشتر به نتیجه عمل به جای تمرکز بر ارزش یک فرد است. به عنوان مثال، به جای گفتن ” من فرد بدی هستم که بیفکر میخورم” بهتر است بگوییم “وقتی من زیاد میخورم معده ام خوب کار نمیکند. ”
احساس گناه همچنین میتواند از این احساس ناشی شود که ما سزاوار غذا خوردن نیستیم. هنگامی که این اتفاق میافتد، این کارت قرمزی است برای گرفتن کمکهای حرفهای . به خودمان یادآوری کنیم که خوردن یک پدیده بسیار طبیعی و مهم است.
این به ما انرژی زندگی کردن به طور کامل را میدهد. بدیهی است، خوردن به خودی خود یک چیز بد نیست. اگر ما احساس گناه میکنیم و احساس میکنیم کار بدی انجام میدهیم که میخوریم ممکن است برخی کمکهای حرفهای را نیاز داشته باشید.
من شکلات نیاز دارم: “من روز وحشتناکی داشتهام. امتحانم رو بد دادم. ماشینم پنجر شد و… پس شکلات نیاز دارم، سریع! ”
اظهاراتی که بر نیاز به مواد غذایی در زمان بحران و آشوب میپردازند متاسفانه تقویت ادراک نادرستی است که مواد غذایی، بیهوشی عاطفی کامل است. این عبارات نشان میدهد که مواد غذایی واقعا دارای قدرت به طور موقت بیحس کردن درد و استرس هستند.
همه ما سلیقههای منحصر به فردی داریم که از غذاها بدست میآید و موجب خوشنودی ما میشود.
منبع: سلامتی