برخی از والدین برای آموزش، کودکان خود را به محیط های مختلف میبرند، به عنوان مثال برای آموزش میوهها و رنگ ها، کودکان را به میوه فروشی میبرند و رنگ نارنجی را با پرتقال به کودک آموزش میدهند. مطالعات اخیر نشان میدهد قرار گرفتن کودک در محیطهای پویا، تحریککننده و پر از دیدنیها، شنیدنیها و کلمات جدید، نقش مهمی در تقویت عملکرد مغز کودکان دارد.
شدت، مدت و زمان تجربیات مختلف بر ساختارهای ارتباطی مغز که از سیمهای رابط موسوم به اکسون تشکیل شدهاند تاثیر میگذارد. اکسونها توسط ماده چربی به نام ملین پوشیده شدهاند که امکان تسریع انتقال پیامهای عصبی را از نقطهای به نقطه دیگر فراهم میکند. مغز در واکنش به محرکهای محیطی، دائما از یکپارچگی میلین اطمینان حاصل میکند. میلین آسیب دیده منجر به شکلگیری شکافهایی در شبکه عصبی میشود که اختلالات شناختی، حرکتی و رفتاری را در پی دارد.
به گفته محققان، وظیفه ساخت میلین بر عهده مجموعهای از سلولهای پیش ساز الیگودندروسیت است که از خردسالی تا بلوغ فعال هستند و سلولهای الیگودندروسیت حاصل از فعالیت آنها تعامل موثری را با اکسونها دارند. این سلولها از هفته 23 بارداری در مغز جنین رشد میکنند و رشد آنها تا نوجوانی ادامه دارد. این چرخه بازخورد دینامیکی بین پویایی ملین و تحریکپذیری عصبی از محرکهای خارجی، بسیار مهم است و با تاثیرگذاری بر عملکردهای حرکتی و شناختی، امکان یادگیری مهارتهای جدید و ثبت خاطرات بیشتر را فراهم میکند.
در رحم مادر، ویژگیهای ژنتیکی نقش مهمی در ساختار اولیه ماده سفید مغز دارند. رنگ سفید این ماده به دلیل وجود میلین، غلاف چربی و پروتئین است که یک عایق الکتریکی برای سلولهای عصبی محسوب میشود. پس از تولد نوزادان، تجربیات محیطی نیز نقش مهمی را بر سلامت ماده سفید ایفا میکند. در واقع تعامل با محرکهای محیطی بهتنهایی یا در کنار مکملهای دارویی، یک شیوه درمانی غیرتهاجمی است که بر تقویت سلامت ماده سفید اثرگذار است.
پرسشی که اکنون ذهن محققان را به خود مشغول کرده این است که چگونه میتوان مناسبترین شرایط محیطی را برای نوزادان و کوکان فراهم کرد تا رشد کافی و بالاترین عملکرد شناختی را به دست آورند. نتایج این مطالعه در نشریه Trends in Neurosciences منتشر شده است.