با توجه به وجود تغییر در هر لحظه از زندگی در جامعه شاهد افرادی هستیم که به ظاهر با افراد عادی متفاوت هستند. این در حالی است که امروزه دیگر یک معلول بهعنوان شهروند درجه دو محسوب نمیشود، بلکه با ایجاد و تسهیل شرایط رفتوآمد او نیز همچون دیگر افراد میتواند به زندگی روزمرهاش ادامه دهد. به عبارت دیگر هیچمعلولی شهروند درجه دو نیست، بلکه شهروند درجه دو به فردی اطلاق میشود که توانایی مشارکتهای اجتماعی و برطرفسازی نیازهای خود را ندارد. این در حالی است که در ایران در بسیاری موارد نهتنها معلولیت، که تفاوتهای ظاهری مانند ماهگرفتگی، زالی و چپدستی هم محدودیتهایی برای افراد به وجود می آورد.
برخی افراد بهظاهر سالم بهدلیل وجود ویژگی متمایزی جسمی که نقص هم نیست، در اقلیت قرار میگیرند. در این میان میتوان به چپدستها، افراد زال، افرادی با ماهگرفتی روی صورت یا بدن و… اشاره کرد. هرچند از دیرباز درباره افراد دارای «ماهگرفتگی» در صورت یا بدن و افراد چپدست یا زال حرفهای خرافی زده شده است، اما هماکنون بشر بهدلیل پیشرفت علم به این واقعیت دست یافته که این تغییرات بهدلیل تغییرات ژنتیک است. برای مثال بنده بهعنوان یک فرد چپدست موقع عوضکردن دنده خودرو در هنگام رانندگی، همزدن غذا موقع طبخ و جابهجاکردن موس هنگام کار با محدودیتهایی مواجه میشوم، اما این محدودیتها غیرقابل تحمل نیست. برای مثال در برگزاری آزمونهای طولانیمدت همچون کنکور اگر گزینه چپدست علامت زده نشود، نشستن نامناسب فرد چپدست بهمدت طولانی او را به دردهای ستون فقرات دچار میکند. با این تفاسیر این گروه از افراد نیازمند دریافت خدمات اندک برای پیشبرد اهدافشان هستند. در حال حاضر بر اساس آمار ۸۵درصد از مردم جهان راستدست و ۱۵درصد چپدست هستند. بسیاری از محققان این امر را به ژنتیک افراد وابسته میدانند، هر چند این تمام ماجرا نیست. بهگزارش پایگاه اینترنتی «اسمیث سونیان» و در پی تحقیقی که انجام شد، دانشمندان توانستند ژنها و جهشهای ژنی را که موجب توسعه «متقارن نبودن راستدستی در بدن و مغز» میشوند کشف کنند.
با اینکه تاثیر ژنتیک بر این امر غیرقابل انکار است، اما برخی از متخصصان باور دارند که ژنها در تعیین راستدستی یا چپدستی افراد فقط ۲۵درصد نقش داشته و راستدستشدن یا چپدستشدن اشخاص بهصورت تصادفی و به اصطلاح رندم اتفاق میافتد. دانشمندان ثابت کردهاند که بین دسته چپدستها و راستدستها هیچتفاوتی بهلحاظ اخلاقی یا رفتاری وجود ندارد و هر دو قشر مورد بحث از نرخ برابر سازگاری، احساسی بودن، هوشیاری، هیجانی بودن و میزان تمرکز برخوردار هستند. البته در برخی عرصههای زندگی همانند ورزش، چپدست بودن یک مزیت محسوب میشود، اما در مواقعی همچون صرف غذا بر سر میز در کنار راستدستها، این امر یک مشکل اساسی محسوب میشود، زیرا آرنج آنها به هم خورده و صرف غذا را به فعلی دشوار برای هر دو فرد تبدیل میکند. آنچه در این میان باید به آن توجه داشت، نبود اطلاعات کافی در جامعه و بیتوجهی به نیازهای اقلیتهاست.
جذابیتهای فراوان برای متفاوتها
سمیرا چپدست است. پدرش در دو سه سال نخست تولدش متوجه تفاوت فرزندش با دیگر کودکان شد. او چپدستی را برای فرزندش یک نقص عضو میدانست. پدرش در این باره میگوید: از اینکه او قاشق، وسایل و اسباببازیهاش را با دست چپ میگرفت، عصبی میشدم، حتی اصرار داشتم که وسایلش را با دست راست جابهجا کند. او میافزاید: این کودک در بدو تولد دررفتگی لگن داشت و بالاخره با دوا و درمانهای فراوان بهبود یافت. دیگر با چپدستی او نمیتوانستم کنار بیایم، تا اینکه یک روز در تلویزیون برنامهای درباره ویژگیهای افراد چپدست پخش شد. او ادامه میدهد: بر اساس این برنامه چپدستی نهتنها نقص عضو نبود، بلکه یک تغییر با مزایای فراوان عنوان شد. برای مثال اینکه گفته میشود افراد چپدست باهوش هستند و این یک امتیاز برای این افراد است. بهگفته او این نوع تغییر هم برای افراد جذابیتها و محدودیتهایی دارد.
صورت ماهگرفتهای که هیولا خطاب میشود!
مریم بهدلیل ماهگرفتگی نصف صورتش در مقایسه با نیمه دیگر تیرهتر است. این زن میانسال تاکنون عملهای لیزر و میکرودرمهای فراوانی انجام داده تا بتواند وضعیت ظاهری خود را همچون دیگر افراد متقارن کند، اما تاکنون موفق نبوده است. او میگوید: بنده لیسانس روانشناسی دارم. برای گذراندن دوره کارورزی باید به مهدکودک میرفتم تا بتوانم واحدهای علمی را بگذرانم. روز اول با ورود بنده به یکی از کلاسهای مهدکودک بچهها فرار کردند. همین صحنه باعث شد تا مسئولان مهدکودک نیز از پذیرشم ممانعت کنند. بهگفته او ماهگرفتگی در صورت باعث شده تا موقعیتهای ازدواج را هم از دست بدهد. مریم میافزاید: در سال قبل به یک آپارتمان اسبابکشی کردم، در روزهای اول وقتی بچهها در پارکینگ بنده را دیدند فرار کردند، بعدها فهمیدم که آنها، بنده را هیولا یا بچهدزد خطاب میکنند! او هماکنون در بخش بایگانی یکی از ادارات دولتی مشغول است و از اینکه در طول روز با افراد فراوانی ارتباط ندارد، خرسند است.
زالها انجمن میخواهند
از دیگر متفاوتها در جامعه میتوان به افراد زال اشاره کرد. این افراد مبتلا بهنوعی بیماری ژنتیکی هستند. زالی یا آلبینیسم نوعی بیماری ژنتیکی و تا حدی شایع در بین جوامع انسانی است که بر اثر آن بدن قادر به ساخت رنگدانه ملانین نبوده و پوست، مو و چشمان شخص رنگ روشنی به خود میگیرد. از هر 17هزار نفر یک نفر به زالی دچار میشود. تجربه زالها نشان میدهد که هرچه فرد بیشتر وارد اجتماع شود، مشکلات او هم افزایش مییابد. این در حالی است که تاکنون تلاشی از طرف قانونگذاران و فرهنگسازان جامعه برای مقابله با این مشکلات انجام نشده است. از سوی دیگر نزدیک به پنجسال است که تلاشها برای تشکیل انجمنی در دفاع از حقوق افراد مبتلا به زالی یا آلبینیسم به جایی نرسیده و هنوز کوچکترین اشارهای به این افراد در قوانین ایران نشده است. اینبار گروهی از تحصیلکردههای آلبینو که مشکلات فردی و اجتماعی زالی بخشی از تجربه زیست آنها در سالیان گذشته است، مصممتر از همیشه عزم خود را جزم کرده تا کاری برای خود و آیندگان شبیه به خودشان انجام دهند. «انجمن آلبینیسم ایران» اگرچه هنوز در مراحل ابتدایی است، اما قرار است بیتوجهی تاریخی به بخشی از جمعیت ایران را جبران کند و باری از دوش این افراد با مشکلاتی که به دلایل متعدد اجتماعی و کمتوجهی قوانین، از بدو تولد آغاز میشود، بردارد.
معیار پذیرش افراد نباید وضعیت ظاهر باشد
یک روانشناس درباره وجود تمایزها در بین افراد میگوید: باید از لحاظ جسمانی به وجود تفاوتها در بین افراد توجه کرد. همچنین خانواده از طریق آموزش میتواند در یادگیری و توانمندی افراد نقش داشته باشد. بهروز بیرشک میافزاید: افراد در جامعه با پذیرش این تفاوتها میتوانند در انتقال اطلاعات به کودکان و دیگر افراد تاثیرگذار باشند، تا به این شکل ذهنیت مناسب و علمی نسبت به تفاوتهای افراد با یکدیگر بهوجود آید. بهگفته او هماکنون در جامعه ما چپدستی یک مقوله پذیرفتهشده است، چون افراد چپدست از جانب دیگران بهعنوان یک فرد متفاوت نگریسته نمیشوند و همگان توانمندی این افراد را باور دارند، در حالی که این افراد در زندگی روزانه با محدودیتهایی مواجه میشوند که جامعه برای آنها بهوجود آورده است. برای مثال یک فرد چپدست در هنگام رانندگی برای عوضکردن دنده خودرو در سمت راست با مشقت همراه است. این روانشناس میافزاید: برای مثال برخی از کودکان چپدست در مهدکودکها توانایی استفاده از قیچی را ندارند، چون اغلب قیچیهای موجود در بازار برای راستدستها طراحی شده است.
در این میان در کشورهای پیشرفته فرد چپدست میتواند از ابزار کار ویژه خود استفاده کند. بیرشک تاکید میکند: برای رهایی از این محدودیتها باید ذهنیت مناسب را نسبت به وجود تغییرات در بین افراد ایجاد کرد. برای فرهنگسازی باید بتوان با تاثیر خانواده بر روی فرد وارد عمل شد. در واقع افراد نباید رفتار ویژهای را در تعامل با افراد دارای تفاوت داشته باشند. در نتیجه این عملکرد فرد دارای تفاوت در تعامل با دیگران احساس کمبود، حقارت یا مشکل نمیکند. در این شرایط فرد بر این باور است که در بین اطرافیان کاملا پذیرفتهشده است. بهگفته او رسانهها میتوانند از طریق آموزش برای کودکان و بزرگسالان به همگان پذیرش متفاوتها را آموزش دهند. این روانشناس میگوید: برای مثال همانطور که قبلتر اشاره شد، امروزه در جوامع بشری چپدستی دیگر یک نقص عضو یا تفاوت ویژه نیست، بلکه شناخت ویژگیهای افراد چپدست میتواند جذاب هم باشد. با این تفاسیر امروزه فرد معلول در مقایسه با گذشته بهسهولت در جامعه مورد پذیرش قرار میگیرد. فرهنگسازی در زمینه ایجاد ارزش برای افراد نباید بر اساس شکل ظاهری و اندام آنها باشد، بلکه هرگونه تفاوت جسمی یا ظاهری در بین افراد طبیعی است و باید بزرگسالان این ذهنیت را در کودکان تقویت کنند.