«زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند؟ »
اما گاهی دعوای زن و شوهر آنقدر بالا میگیرد که همه باور میکنند و کار به طلاق و جدایی میرسد. مثلا همین خانم آنجلینا جولی و آقای برد پیت که آنقدر مشکلات خود را حل نکردند که حالا بعد از 12 سال و با 6 فرزند تصمیم به جدایی گرفتند. همه در تکاپوی دانستن این بودیم که آیا این دو از هم جدا شدند یا نه که خبر دیگری منتشر شد مبنی بر اینکه فعلا طلاق منتفی است. این زوج هنرمند، به خاطر فرزندانشان فعلا روند طلاق را معوق نگه داشتند تا بتوانند تصمیم درستی بگیرند. همین سوژه باعث شد به بررسی یک موضوع مهم بپردازیم؛ اینکه اگر دو نفر بخواهند قبل از طلاق دوباره به زندگی مشترک خود برگردند باید به چه مسائلی توجه داشته باشند؟ آیا صرفا مسائل عاطفی و توجه به بچهها برای شروع دوباره یک زندگی کافی است؟ با بدبینیهایی که به وجود آمده چه کنیم و… برای پاسخ به این سوالات با دکتر فرح لطفی، متخصص روانشناسی و خانواده، گفتوگو کردیم.
ضروریات قبل از طلاق
وقتی دو نفر باهم ازدواج میکنند طبیعتا بهدنبال زندگی خوب هستند اما ممکن است برخی افراد در این میان موفق نباشند و به علت مشکلات مختلف تصمیم به جدایی بگیرند. اینکه دو نفر بعد از تصمیم به جدایی، به دلایل مختلف، طلاق خود را به تعویق بیندازند و بخواهند به خود و زندگی مجددشان فرصت بدهند یک اتفاق بسیار خوب است. در مشاورههای قبل از طلاق به کسانی که قصد جدایی دارند، توصیه میکنیم زمان بیشتری فکر کنند، راهها را بررسی کنند، مشکلات بعد از طلاق که برای خود و فرزندانشان به وجود خواهد آمد را درنظر بگیرند و با عجله برای عملی کردن تصمیم خود اقدام نکنند. در این میان باید چند مسئله مهم هم درنظر گرفته شود که اگر دو نفر دوباره باهم زندگی کردند و طلاق منتفی شد، دوباره همان آش و همان کاسه نباشد و همان مشکلات دوباره به وجود نیاید. نمیشود به یکباره، هیجانی و به دلایل واهی و بدون حل مشکلات قبلی به زندگی بازگشت. اگر دو نفر تا مرز طلاق پیش رفتهاند و از تصمیم خود صرفنظر کنند، حتما باید با برخی تغییرات و حل مسائل به زندگی بازگردند.
اولین قدم برای شروع دوباره
اولین مسئله برای بازگشت به زندگی بعد از تصمیم به جدایی بررسی مشکلات قبلی و حل آنهاست. منظورمان از بررسی مشکلات، عقدهگشایی و پیش کشیدن کدورتها و ناراحتیهای قبلی یا حتی بخشش کدورتها و گذشتن از مشکلات نیست. منظور از بررسی دقیقا این است که زن و مرد کاوش کنند که چه مشکلاتی داشتهاند، ریشه و علت این مشکلات چه بوده است. باید به شکل منظم و قاعدهمند این مشکلات را بررسی کنند که حضور یک مشاور و متخصص در این بین بسیار کمککننده و پیشگیریکننده از دعواست. مرحله به مرحله مشکلات و علت آنها بررسی شده و راهحلهای احتمالی چه برای مسائل عاطفی و چه مسائل قانونی درنظر گرفته شود.
قول میدهم تغییر کنم…
بعد از اینکه مشکلات شناخته شد و راهحلها پیشنهاد شد، دو نفر باید به راهحل مشترک برسند و برای آن تلاش کنند. هر یک از دو نفر باید به این نتیجه برسند که من، همسرم، شرایط زندگی و… در ما چه تغییری باید بکند تا مشکل اصلی حل شود. نمیتوان قول و حتی تعهد تغییر داد اما بدون عملی شدن آن وارد زندگی شد. باید مدتی صبر کنند تا این قول و تغییرات با کمک متخصص محقق شود. کسی که همیشه با یک ویژگی و صفت زندگی کرده، فقط با کمک متخصص و با تلاش زیاد میتواند آن را تغییر دهد و به صرف قول تغییر نمیتوان وارد زندگی شد. متاسفانه در بسیاری از موارد این قولها و تعهدات را خانوادهها ایجاد کرده و تصور میکنند فرد قول داده که رفتار بد خود را کنار بگذارد پس مشکل حل شد. درحالی که در موارد بسیاری میبینیم که عمل به این قولها چندان دوامی ندارد چراکه اصولی و طبق قواعد ایجاد نشده است. با 12 تا 15 جلسه مشاوره تخصصی میتوان مشکلات و خصوصیاتی که لازم است را تغییر داد.
ماهرانه ارتباط داشته باشید
یکی از مهمترین مسائلی که باید به آن توجه شود بحث یادگیری مهارتهای ارتباطی است. بسیاری از مشکلات بین زوجین از این ناشی میشود که نمیتوانند باهم ارتباط درست و موثر بگیرند چراکه ارتباط زناشویی، کاملا متفاوت از روابط قبلی در خانواده، بین دوستان و… است و باید در این زمینه مهارتهای مختلفی داشت. نقصها و عیوب ارتباطی در روابط بین همسران بیش از هر زمان دیگری خود را نشان خواهد داد. خانم مهارت ندارد درست منظور خود را بیان کند، آقا حوصله شنیدن ندارد، نمیدانند در موقعیتهای مختلف چطور باید خواستههای معقول و حقوق خود را درخواست کنند و… بنابراین اولین اقدام آموزش مهارتهای ارتباطی و رفع سوءتفاهمهاست. زن و مرد باید در فضای تفاهم و حسننیت و به دور از هر نوع پیشداوری درباره مسائل مختلف زندگی خود صحبت کنند. تا زمانی که مهارتهای ارتباطی فراهم نشود، باز هم احتمال بروز مشکلات وجود دارد.
از شناختها کمک بگیرید
مشکلات بین زوجین، اگر بحث بیماریهای عمده روانی در میان نباشد، تا حدود زیادی قابلحل است. مطمئنا وقتی دونفر میخواهند با هم ازدواج کنند، شناخت کمتری نسبت به یکدیگر دارند و امکان بروز مشکلات خیلی بیشتر است. اما زمانی که افراد مدتی را باهم زندگی کرده و شناخت کاملتری نسبت به خود و همسرشان به دست آوردهاند، خیلی بهتر و موثرتر میتوانند به حل مشکلات خود کمک کنند. بنابراین قراردادی که قبل از ازدواج منعقد میشود، ممکن است برای شروع دوباره محکمتر و بیشتر شود یا باتوجه به شناختی که ایجاد شده، قراردادها کمتر و آزادتر شود. بنابراین این شناخت میتواند بسیار کمککننده باشد و حتما باید مسائل حقوقی و آینده فرزندان را درنظر داشت.
اندکی همدلی لطفا!
تجربه در زوج درمانی نشان داده که بسیاری از زوجین در مشاجرات فقط خود و موقعیت خود را میبینند و بههمین دلیل خود را حق به جانب میدانند. درحالی که اگر خود را به جای طرف مقابل بگذارند و موضوع را از دید او ببینند، احتمالا به او هم تاحدودی حق میدهند. مهارت دیگری که زوجین باید قبل از بازگشت دوباره به زندگی بیاموزند، «همدلی» به معنای نگاه به دنیا از دید طرف مقابل است. اگر خانم بیمار است و بهدلیل بیماری مشکلات دیگری به وجود آمده، آقا به جای دعوا و بحث و جدایی و… باید خود را به جای او بگذارد و ببیند اگر به جای همسرش، خودش بیمار بود، دوست داشت چه رفتاری با او شود. یا اگر آقا توقع دارد زمان خستگی، کمی استراحت کند و در اتاق تنها بماند، خانم به جای غر زدن خود را به جای او بگذارد و ببیند توقع او چندان هم بیجا نیست.
با بدبینیها چه کنیم؟
وقتی دو نفر باهم زندگی مشکلداری داشته و به طلاق رسیدهاند، احتمالا نسبت به همدیگر و زندگی با هم بدبین هستند و راهحل را جدایی میدانند. اگر قرار باشد این دونفر دوباره با هم زندگی کنند باید بتوانند بر احساسات منفی و بدبینیها نسبت به یکدیگر غلبه کرده تا دوباره بتوانند زیر یک سقف زندگی کنند. اینجاست که باید بخشش و گذشت را به میان آورد که بعد از حل مشکلات بتوان بدون چشمداشت یا منت گذاشتن و با دید مثبت نسبت به تغییرات ایجاد شده وارد زندگی شد و شروع دوباره داشت. یعنی ما توصیه میکنیم اول مشکلات حل شود، توافقات و مسائل درنظر گرفته شود و بعد از طی پروسه توافق و حل مشکلات، یکدیگر را ببخشید و گذشته را فراموش کنید. گذشته فقط برای حل مشکلات و آگاه شدن کاربرد دارد و بعد از آن باید فراموش شود.
فرزندان چه میشوند؟
بحث فرزندان و آینده آنها هم اهمیت زیادی دارد. کسی که فرزند به دنیا میآورد باید با مسئولیت بیشتری زندگی کند و نمیتواند صرف خودش را در رابطه ببیند. زوجین زیادی را میبینیم که بهخاطر فرزندانشان در کنار هم ماندهاند و اشتباهات گذشته را بخشیدهاند. اساسا تشکیل خانواده و خصوصا فرزند داشتن باعث میشود خودخواهیها کمتر شود، بنابراین باید به آینده فرزند خود بیش از هر چیز فکر کنید. همانطور که گفته شد اکثر مشکلات قابلحل است و برای داشتن زندگی مشترک نیازی نیست دونفر دقیقا مثل هم باشند. همین که دونفر بتوانند تفاوتهای بین خود و همسرشان را متوجه شوند و به آنها احترام بگذارند، برای داشتن یک زندگی خوب کافی است. البته مواردی هم وجود دارد که ادامه زندگی به هیچ عنوان امکانپذیر نیست و آسیبهای بیشتری برای فرزندان به بار میآورد که تعداد چنین مواردی کم است.