زندگی مشترک، یعنی یک قرارداد محکم بین دو نفر برای به اشتراک گذاشتن زندگیهایشان. این قرارداد تعهد سنگینی است که متاسفانه گاهی آدمها آن رافراموش میکنند یا آنقدرها جدی نمیگیرند. در این قرارداد، دو نفر متعهد میشوند که وارد رابطه دیگری نشوند و کاری نکنند که به ضرر و زیان و آسیب همسرشان بیانجامد. همسران متعهد میشوند که با هم کشتی زندگیشان را به مقصد برسانند، مقصدی که اغلب خوشبختی افراد دیگر، یعنی فرزندان هم بدان وابسته است. خارج شدن از این تعهد برای همه خانواده عواقب سنگینی دارد.
از طرف دیگر، بحث حریم خصوصی حسابی داغ است. در واقع، در دنیای مدرن و فناوری که برای اغلب همسران جدید است، هنوز تعریف درست و بدیهی از این حریم خصوصی وجود ندارد. ما هیچوقت نزد والدینمان یا در مدرسه یادنگرفتهایم حریم خصوصی دقیقا چیست، چطور باید از حریم خصوصی خودمان محافظت کنیم و کجا، حریم خصوصی دیگری به من مربوط می شود و این ارتباط تا چه حدی هست. این است که گاهی، حفظ حریم خصوصی با شکستن تعهد قاطی میشود. معادلهای مجازی آنچه در زندگی واقعی خیانت نام میگیرد، ناپسند دیده نمیشود و به همان اندازه هم خطرش جدی گرفته نمیشود.
حفظ حریم خصوصی بدان معنا نیست که هر یک از دو طرف میتوانند بدون در نظر گرفتن دیگری و فقط برای خودشان تصمیم بگیرند. حریم خصوصی بدان معنا نیست که میتوانند روابطی داشته باشند که همسرشان از آنها بیخبر باشد یا این که دست به کارهایی بزنند که زندگی خانواده را به خطر میاندازد، مانند مصرف مواد مختلف، مشارکت در جرم، مشارکت در رفتارهای پرخطر و …
مرز باریکی است بین تلاش برای حفظ حریم خصوصی طرفین و در عین حال، مشارکت داشتن در هر آنچه به زندگی دو طرف گره خورده است.
خط قرمز: پنهانکاری و فریب
این که لازم نیست دو طرف در زندگی مشترک از همه چیز زندگی هم باخبر باشند، معنایش این نیست که یکی میتواند یکسری از چیزها را پنهان کند. پنهانکاری و تلاش برای مخفی نگاه داشتن، معمولا به این دلیل است که فرد میداند مورد مخالفت و سرزنش قرار میگیرد یا این که زندگی زناشوییاش به مخاطره میافتد. وقتی برای این پنهانکاری، دروغ و فریب به مجموعه اضافه شود، احتمال آسیب بالا و بالاتر میرود.
بخشهای مشترک حریمها
وقتی دو نفر وارد زندگی زناشویی میشوند، بخشهایی از زندگی خود را با دیگری به اشتراک گذاشتهاند. پس حق دارند از آنچه در زندگی همسرشان است اما روی زندگی خودشان هم تاثیر خواهد گذاشت، باخبر شوند. مثلا تصمیمهای مالی، ارتباطات اجتماعی، آنچه به بچهها مربوط میشود، تصمیمهایی که به راحتی خانواده مربوط میشوند، مانند این که کجا زندگی کنند یا این که منبع درآمد طرف مقابل چیست.
پس، از یک طرف، حد و مرز حریم خصوصی خود و طرف مقابلتان را تعریف کنید. مرزهایی که واقعا شخصی هستند را از آنچه روی زندگی طرف مقابلتان اثر میگذارد مجزا کنید و نگاه یکسانی به آنها نداشته باشید.
یادتان باشد حریم مشترک شما با همسرتان کجا است، به عنوان راهنما، بدانید هر آنچه روی زندگی همسرتان هم تاثیر بگذارد، حریم مشترک هر دو حساب میشود. شاید شما بخواهید خودتان در موردش تصمیم بگیرید، مثلا تصمیم به تغییر شهر زندگی، اما دستکم همسرتان حق دارد بداند و باید به او هم به اندازه خودتان حق بدهید تصمیم خودش را داشته باشد.
از قدیم گفتهاند، آنچه برای خودت میپسندی برای دیگری هم بپسند. در مورد حفظ حریمها، هر جا شک کردید که حریم خودتان به تنهایی است یا نه، تصور کنید اگر همسرتان جای شما بود چه انتظاری داشتید؟ همان را انجام دهید.