در این مطالعه، محققان رابطه بین صدها دختر 16 ساله و والدین آنها را مورد ارزیابی قرار دادند و سپس با همان دختران بیش از یک دهه بعد که خود دیگر مادر شده بودند، مصاحبه کرده و دریافتند که مشکلات موجود در رابطه نوجوان با والدین خود، یک پیشبینی قوی از مشکلات احتمالی بعدی آنان در ارتباط با کودکان خود را به دست خواهد داد.
به گزارش مجله Archive of Women’s Mental Health،یافتههای این مطالعه نشان میدهد که استحکام و کیفیت ارتباطات عاطفی مادران در اولین سال زندگی کودک خود، بسیار تحت تأثیر رابطه قبلی این مادران با والدین خود قرار میگیرد.
دکتر “جکی مکدونالد”، مدرس دانشکده روانشناسی دانشگاه دیکن (Deakin) در این رابطه بیان میکند که او همچنین دریافته تفاوتهای جالبی بین تأثیرات بلندمدت رابطه پدر-دختری و رابطه مادر-دختری در طول دوره نوجوانی وجود دارد.
دکتر “مکدونالد” میگوید: «برای مادران کودکان دو تا 12 ماهه، اصولا داشتن مادرهای کنترلگر در هنگام نوجوانی باعث تأثیرات منفی بر روی تعامل با کودک میشود. درحالیکه وقتی نوبت به پدرها میرسید، مشکلات تعامل بعدی اصولا از کاهش توجه پدری ناشی میشود».
والدینی که اعتماد را در تصمیمات دختران نوجوان خود ایجاد میکنند و محبت و گرمی نشان میدهند، پایههایی را برای آن دختران پیریزی میکنند که بعدها درصورتیکه مادر شوند، ارتباطات قوی با کودکانشان بر روی آنها ساخته میشود.
والدین کنترلگر و در این مورد بهخصوص مادرها، ممکن است در روند تربیتی نوجوانان خود احساس کنند که کار درستی را انجام میدهند و میخواهند از نوجوان خود محافظت کنند، اما این روش میتواند ساختار اعتمادبهنفس و پیشرفت به جلو را برای خانمهای جوانی که میخواهند خود روزی مادر شوند، سخت کند.
از طرف دیگر، غفلت یا فقدان محبت و گرمی از طرف پدرها ممکن است بر روی مسیری که خانمهای جوان روابط آینده خود را میسازند، تأثیر بگذارد.
“الیزابت اسپرای”، محقق همکار در این پژوهش میگوید: «برای زنانی که روابط خانوادگی چالشبرانگیز دارند، مادر شدن فرصتی است تا به این فکر کنند که خود دوست دارند چه چیزی را با کودکان خود بهطور متفاوت انجام دهند. خبر خوب این است که ما دریافتیم بسیاری از زنان جوانی که رابطه مشکلی با والدین خود داشتهاند، این توان را دارند که یک رویه جدید را با کودکان خود آغاز کنند».
به گفته دکتر “مکدونالد”، مشکلات رابطه مادر-فرزندی (ازجمله طرد شدن مداوم یا خشم و اضطراب والدی) میتواند تأثیرات منفی بر روی رشد کودک بگذارد و با افسردگی بعد از زایمان نیز در ارتباط است. به همین دلیل است که فهمیدن اینکه چه زمانی نیاز به اصلاح رابطه وجود دارد و اینکه چه کسی نیازمند آن اصلاح است و چگونه ما میتوانیم برای کمک پیشقدم شویم، امری حیاتی است.
اگر ما بتوانیم والدین دارای فرزند نوجوان را بهگونهای آگاه سازیم تا روابط خانوادگی خود را تقویت کنند، میتوانیم تأثیرگذاری مثبتی را در نسلهای بعد به وجود آوریم.