همه ما در برههای از زندگی احساس ناامیدی کردهایم، اما باید توانایی آن را داشته باشیم که بتوانیم بر این حس غلبه کنیم. این مقاله در پی آن است که یک یا چند شکست پیدرپی، پایان راه و بهانهی خوبی برای ناامیدی از زندگی نیست و هنوز بهترین روزهای زندگیتان از راه نرسیدهاند.
در سرگذشت انسانهای موفق میبینیم که همه روزهای سخت و دشواری را طی کردهاند. امید داشتن است که به این افراد کمک کرده است از بقیه متفاوت تر باشند.
امید را در دل خود ایجاد کنید
هیچکدام از ما در مقابل دچار شدن به سختیها و گرفتاریها مصونیت نداریم و این موقعیت، چیزی است که دیر یا زود بهنوعی برای همهی ما پیش میآید. چیزی دیگری که همهی ما در آن مشترک هستیم، توانایی آن است که انتخاب کنیم چگونه میخواهیم به اتفاقات و دورههای سخت زندگیمان واکنش نشان بدهیم. آیا به آنها اجازه میدهیم امیدمان را برای آینده ناامید کنند یا تصمیم میگیریم که به آنها بهعنوان تجربههایی نگاه کنیم که قرار است چیزهایی به ما بیاموزند و این درسها در مسیر دستیابی به اهدافمان به ما کمک خواهند کرد!
یک واقعیت غمانگیز درمورد افرادی که امیدشان را ازدست میدهند و تسلیم میشوند، این است که اگر آنها فقط کمی بیشتر تحمل میکردند و به تلاششان ادامه میدادند، میتوانستند به موفقیتی که آرزویش را داشتند، دست پیدا کنند. دو نمونهی زیر، این مسئله را بهروشنی نشان میدهد:
نقره در سال ۱۸۶۸ در کوهستانهای پارک سیتی در یوتا کشف شد. هزاران معدنچی بهخاطر بهدست آوردن ثروت هنگفت به این شهر آمدند. در سال ۱۹۱۲، سولون اسپیرو به امید پیدا کردن سنگ معدن شروع به حفاری در معدن اسپیرو کرد. اما پس از مدتی خسته شد، کار را رها کرد و معدنش را فروخت. مالک جدید معدن فقط با حفاری ۷ متر دیگر توانست یک رگهی عظیم سنگ معدن پیدا کند و به ثروت زیادی دست یابد.
روی ریموند، ویکتوریا سیکرت را تأسیس کرد اما پس از ۵ سال بهدلیل مشکلات مالی، آن را به قیمت ۴ میلیون دلار فروخت. ارزش این شرکت در عرض چند سال به میلیاردها دلار افزایش یافت. ریموند که از تسلیم شدن زودهنگامش بهشدت دچار افسردگی و ناراحتی بود، درنهایت خودکشی کرد. چه طنز غمانگیزی! او بهخاطر آنکه خیلی زود تسلیم مشکلات شده بود، به زندگیاش پایان داد اما خودکشی او حد نهایت تسلیم شدن بود. اگر او سرسختی به خرج میداد و همچنان تلاش میکرد، ممکن بود متوجه شود که موفقیتهای بسیار بزرگتری سر راه او قرار دارند.
داستان افراد موفقی که امیدشان را از دست ندادند
حالا بیایید در ادامه به زندگی و تلاش افراد تحسینبرانگیزی نگاهی بیندازیم که تسلیمنشدن را انتخاب کردند. آنها تصمیم گرفتند با وجود مواجه با سختیها و شکستها به تلاششان ادامه دهند، همچنان رو به جلو حرکت کنند و درنهایت توانستند به موفقیت بزرگی در زندگیشان دست یابند:
۱. هنری فورد
او قبل از تأسیس شرکت فورد موتور، ۵ ورشکستگی تجاری بزرگ را تجربه کرده بود.
۲. لوسیل بال
او در اوایل دوران حرفهای خود بههیچوجه بازیگر موفقی نبود و بهجز نقشهای فرعی در فیلمها، نقش دیگری به او پیشنهاد نمیشد. اما چند سال بعد موفق شد ۴ جایزهی اِمی و جایزهای برای یک عمر تلاش در عرصهی بازیگری دریافت کند.
۳. سوئیشیرو هوندا
پس از رد شدن یکی از طرحهای او توسط تویوتا، سوئیشیرو تصمیم گرفت که در خانهی خودش اسکوتر بسازد. او پس از مدتی با تشویق همسایهها، شرکت خودش یعنی هوندا را تأسیس کرد.
۴. بیل گیتس
او از دانشگاه هاروارد اخراج شد و کسبوکاری بهنام Traf-O-Data را آغاز کرد که شکست خورد، اما او بهجای تسلیم شدن، تصمیم گرفت تا شرکت کوچکی بهنام مایکروسافت را تأسیس کند.
۵. والت دیزنی
او در یک روزنامه کار میکرد اما اخراج شد، چون سردبیر معتقد بود که او قدرت تخیل کافی برای روزنامهنگاری ندارد و هیچ ایدهی خوبی ارائه نمیدهد، اما او تسلیم نشد و امپراتوری دیزنی را تأسیس کرد.
این ۵ نفر، درس ارزشمندی به ما آموختند و آن درس، این است که: «ما برای بهدست آوردن بهترین روزهای زندگی خود باید در روزهای سخت و طاقتفرسا بجنگیم و تسلیم نشویم.» من واقعا معتقدم که اگر ما آماده باشیم تا هر کار لازمی را برای رسیدن به اهداف خود انجام بدهیم و اگر در تصمیممان مصمم بمانیم، تقریبا میتوانیم از پس هر کاری بربیاییم و به هر هدفی که میخواهیم، دست پیدا کنیم و هنگامی که روزهای سخت از راه میرسند – که مطمئنا اینطور خواهد بود – ما هرگز نباید امیدمان را ازدست بدهیم و باید باور داشته باشیم که بهترینها هنوز در راهاند.