چرا کارها را به “فردا” موکول می‌کنیم؟

bagheri.mry
آیا شما هم جزو آن دسته از افرادی هستید که برای انجام هر کاری، "فردا" را زمان مناسبتری نسبت به امروز و الان می یابید؟

آیا شما هم جزو آن دسته از افرادی هستید که برای انجام هر کاری، “فردا” را زمان مناسبتری نسبت به امروز و الان می یابید؟
آیا در انتهای روز به لیست کارهایی که باید طی آن روز انجام می دادید نگاه می کنید و موارد انجام نشده زیادی می یابید؟
آیا شما هم همیشه به تمامی جلسات دیر می رسید و به بدقولی در زمان رسیدن به سر قرار شهره شده اید؟
آیا شما هم فکر می کنید تمرکز کافی برای انجام کارهایتان ندارید و مغزتان پر از پرونده های نیمه تمام و باز است که نمیدانید به کدام یک فکر کنید؟
به حال برای شما پیش آمده است که بخواهید کار مهمی را انجام دهید اما ناگهان سر از ویکی پدیا درآوردید و خود را به دنبال جستجوی واژه‌ی “چرنوبیل” ببینید؟! یا مواقعی که چند کار واجب مانند مرتب کردن خانه یا پاسخ به چند ایمیل دارید اما دائم با فردافکنی کار را ناتمام بگذارید؟

در نهایت پس از این که روز تمام شد متوجه می‌شوید که هیچ کدام از کارهای خود را کامل انجام نداده‌اید.

برای بیشتر مردم، فردافکنی یک نیروی قوی است که آن‌ها را از انجام کارهای ضروری و مهم باز می‌دارد و مانند نزدیک کردن دو قطب هم‌نام آهنربا عمل می‌کند. این نیروی قوی قربانی‌های زیادی دارد و باعث می‌شود که افراد از تحصیل باز بمانند، عملکرد ضعیفی از خود نشان دهند و پس‌اندازی برای دوران بازنشستگی خود ذخیره نکنند. نتیجه‌ی یک بررسی در دانشگاه کیس وسترن رزرو در سال ۱۹۹۷ نشان داده است که فردافکنی در دانشجویان منجر به بالا رفتن استرس، ناخوشی و نمرات پایین در امتحانات خواهد شد.

از این رو فردافکنی برای اکثر افراد پدیده‌ای شناخته شده است اما دلایل آن چندان برای آن‌ها واضح نیست. برخی از محققان، فردافکنی را حاصل از شکست در انضباط فردی می‌دانند. مانند دیگر عادات بد رفتاری این نوع عادت هم به علت نداشتن کنترل کافی بر خود به وجود می‌آید. بعضی دیگر می‌گویند که فردافکنی ارتباطی با تنبل بودن یا عدم توانایی مدیریت زمان ندارد. آن‌ها بر این باور هستند که این موضوع ریشه در عملکرد مغز دارد.

با این حساب این پرسش پیش می‌آید که فردافکنی دقیقا از کجا نشات می‌گیرد و چطور می‌توان آن را متوقف کرد؟

ریشه‌های واقعی فردافکنی

اغلب روانشناسان فردافکنی را نوعی رفتار اجتنابی می‌دانند. یک نوع مکانیسم مقابله در انجام کار ضروری که باعث می‌شود فرد احساس بهتری داشته باشد

این پدیده بیشتر زمانی اتفاق می‌افتذ که افراد احساس ترس یا اضطراب در مورد کارهای ضروری انجام نشده داشته باشند و برای خلاص شدن از این استرس، فردافکنی را انتخاب می‌کنند. آن‌ها ترجیح می‌دهند در این مواقع سر خود را با یک بازی رایانه‌ای یا گشت و گذار در یک شبکه‌ی اجتماعی گرم کنند. البته این فردافکنی در کوتاه مدت حس خوبی به فرد می‌دهد اما تاثیر منفی خود را در نهایت نشان خواهد داد.

وقتی که مهلت انجام کاری به اتمام می‌رسد افراد فردافکن بیش از بقیه احساس ناراحتی و شرم می‌کنند. در موارد حاد، همین احساس منفی باعث می‌شود که فرد باز هم به فردافکنی خود ادامه دهد و در این چرخه اسیر شود.

“تیم اربن” که نویسنده‌ی وبلاگ “توضیحات جالب و سرگرم کننده” است در ادامه توضیح می‌دهد که چه اتفاقی در مغز یک فرد فردافکن! می‌افتد. اربن خود را یک فردافکن حرفه‌ای می‌داند و اعتراف می‌کند که پایان نامه‌ی ۹۰ صفحه ای خود را ۳ روز قبل از مهلت تحویل آن نوشته است. اخیرا اربن در کنفرانس TED درمورد گرایش شدید خودش به فردافکنی صحبت کرده است و به شکل تصویری نشان داده است که چطور زندگی یک انسان فردافکن می‌تواند با بقیه متفاوت باشد.

در وهله‌ی نخست، او فرض می‌کند که در مغز یک فرد معمولی شخصی قرار دارد که فرمان را به دست گرفته است.

مغز فردی که فردافکنی می‌کند مشابه مغز همان فرد معمولی است با این تفاوت که یک میمون کوچک را به عنوان دوست در کنار خود دارد:

نقاشی‌ها نشان می‌دهد با این که کلی کار تلنبار شده است اما میمون دائم به دنبال تفریح و بازیگوشی است.

این روند ادامه پیدا می‌کند و وضعیت تحصیل، کار و فعالیت‌های دیگر به بدی پیش می‌روند. در نهایت این هیولای وحشت است که فرد را مجبور می‌کند تا دست به کار شود.

اربن می‌گوید: شکل فردافکنی در افراد متفاوت است. بعضی اشخاص فردافکنی را با کارهای بیهوده انجام می‌دهند. بعضی به تمیز کردن خانه یا ادامه‌ی کار خسته کننده‌ی خود می‌پردازند و در نهایت نتیجه‌ی مطلوبی تحویل نمی‌دهند.

اربن مفهوم معروف “ماتریس آیزنهاور” را در قالب تصاویر گرافیکی نشان می‌دهد که در برگیرنده‌ی ۷ عادت انسان‌های موثر است. آیزنهاور (رئیس جمهور سابق ایالات متحده) بر این عقیده بود که افراد باید در زمان‌بندی خود اولویت را به کارهایی اختصاص دهند که انجام آن‌ها مهم و ضروری است. این کارهای مهم و ضروری در یک چهارم اول (Q1) و دوم (Q2) دسته بندی می‌شوند.

اربن در ادامه می‌گوید: متاسفانه اکثر افرادی که فردافکنی می‌کنند، زمان کمی ‌را صرف کارهای ضروری و مهم خود می‌کنند و در مقابل وقت آن‌ها بیشتر صرف کارهایی می‌شود که شاید ضروری باشد اما اهمیتی ندارد.(Q3 و Q4) طبیعتا وقتی هیولای وحشت کنترل امور را به عهده بگیرد مجبور می‌شوند طی یک میانبر سریع به سراغ انجام کارهای Q1 بروند.

اربن خاطرنشان می‌کند که این عادت رفتاری خطرناک است. زیرا “آینده‌ی روشنی که فردافکن‌ها تصور می‌کنند از مسیر Q2 می‌گذرد.” Q1 و Q3 ممکن است که به زنده ماندن افراد کمک کند اما انجام کارهای Q2 است که می‌تواند باعث رشد و شکوفایی فردی شود.

“تیم پایچیل” استادیار روانشناسی در دانشگاه کارلتون اوتاوا ایده‌ی “میمون ذهنی” را مطرح می‌کند. این میمون تمثیلی از رفتارهای ما است که اجازه نمی‌دهد روی هدف تمرکز کنیم و دائم به جهات مختلف سرک می‌کشد. روانشناسان بر این باور هستند که مشکل افراد در فردافکنی آن است که وسوسه می‌شوند که سریع به یک لذت زودهنگام برسند تا یک حس خوب را تجربه کنند. به این پدیده “hedonic pleasure” گفته می‌شود که تمرکز بر روی اهداف بلندمدت را به تعویق می‌اندازد.

رسیدن به اهداف مهم و بلندمدتی که در ردیف Q1 و Q2 جای می‌گیرند، باعث ایجاد یک حال خوش طولانی‌تر خواهد بود که روانشناسان به آن “”eudaimonic pleasure” می‌گویند.

زمان حال در برابر زمان آینده

روانشناسان برای درک بهتر فردافکنی از مدل‌های جالب و جذابی استفاده کرده‌اند. بعضی معتقد هستند که فردافکنی یک مرضی است که در مقابل درمان مقاومت می‌کند چرا که ریشه در درک افراد در تفاوت بین زمان حال و زمان آینده دارد.

پایچیل در ادامه کارتون تلویزیونی سیمپسون‌ها را مثال می‌زند که روش‌های مختلف فکر کردن به آینده و حال را نشان می‌دهد.در یکی از قسمت‌های این کارتن، مارج، شوهرش هومر را سرزنش می‌کند که وقت کافی برای بچه‌ها نگذاشته است. او می‌گوید: “روزی بچه‌ها بزرگ می‌شوند و خانه را ترک می‌کنند و تو آن روز پشیمان می‌شوی که چرا وقت بیشتری صرف بودن با آن‌ها نکرده ای.”

هومر می‌گوید: “البته این مشکل مربوط به آینده است.” و در حالی که نوشیدنی را در ظرف سس مایونز می‌ریزد و قبل از افتادن ظرف معجون جلوگیری می‌کند.

“هال هرشفیلد” به عنوان روانشناس دانشکده‌ی UCLA می‌گوید: “زمانی که تصمیم‌های بلند مدت می‌گیریم، احساس خاصی نسبت به آینده نداریم.”

هرشفیلد با گرفتن اسکن MRI از مغز افراد در دو حالت حال و آینده به نتایج جالبی رسید. او در این بررسی از چهره‌های معروفی چون “ناتالی پورتمن” و “مت دیمون” هم استفاده کرده است. نتایج نشان داد که فرآیند پردازش اطلاعات درفکر کردن به زمان حال با زمان آینده متفاوت است و مغز در هر حالت از بخش‌های متفاوتی استفاده می‌کند.

“امیلی پرونین” از دانشگاه پنسلوانیا طی یک بررسی در سال ۲۰۰۸ به نتایج مشابهی دست پیدا کرد. او به افراد معجون بدمزه‌ای از سس سویا و سس گوجه فرنگی داد و از آن‌ها خواست که یا خودشان آن را سر بکشند و یا به فرد دیگری بدهند. بعضی از افراد داوطلب شدند که خودشان این معجون را امتحان کنند. گروهی دیگر تصمیم گرفتند آن را به دیگری بدهند و یک سوم افراد هم تصمیم گرفتند که خودشان این معجون را در طی دو هفته مصرف کنند. نتایج این مطالعه نشان داد، افرادی که خوردن نوشیدنی را به آینده موکول کرده بودند روزی دو قاشق غذا خوری از این معجون می‌خوردند.

با این حال، نتایج حاصل از تحقیقات نشان می‌دهد که به تعویق انداختن کارها ممکن است منجر به آینده نگری بیشتر شود ضمن این که تغییر این عادت رفتاری می‌تواند رضایت بلند مدت را به ارمغان بیاورد.

شرکت‌هایی مثل بیمه با تکیه بر آینده نگری افراد کسب درآمد می‌کنند. بانک مریل لینچ آمریکا سرویسی به نام Face Retirement دارد که این امکان را فراهم می‌کند تا عکس دوران کهنسالی خود را ببینید. شرکت خدمات مالی آلیانتس هم با کمک دانشمندان علوم رفتاری از ابزار مشابهی استفاده کرده است.

چگونه بهره وری خود را افزایش دهیم؟

تلاش کنید که با آینده‌ی خود مهربان‌تر باشید. تیم اربن به این نکته اشاره می‌کند که توصیه‌های معمولی برای افراد فردافکن کارساز نیست. با این حال توصیه‌های ساده ای وجود دارد که می‌تواند برای افراد فردافکن مناسب باشد.

بررسی نشان داده است که اولین کاری که فردافکن‌ها باید انجام دهند این است که خود را به علت فردا فکن بودن ببخشند!

این بخشش کمک می‌کند که کم‌تر بابت این موضوع احساس گناه داشته باشید. چرا که این احساس بد باعث می‌شود که در ابتدای کار عقب نشینی کنید و دوباره به جرگه‌ی فردافکن‌ها بپیوندید!

پایچیل می‌گوید که در ابتدای انجام یک کار باید قبول کنیم که احساسات را کنار بگذاریم و کار را انجام دهیم.

“بسیاری از ما بر این باور هستیم که کاری که انجام می‌دهیم باید با روحیات عاطفی ما متناسب باشد.در حالی که این طرز فکر درست نیست.”

پس به جای تمرکز بر روی احساسات باید به فکر حرکت بعدی باشیم. پایچیل در جلسات مشاوره‌ی خود به افراد می‌گوید که کارهای خود را به کارهای کوچک تقسیم کنند تا بتوانند مرحله به مرحله آن را به اتمام برسانند. برای مثال اگر قرار است نامه ای را آماده کنند در قدم اول فقط سربرگ و تاریخ آن را بنویسند.

حتی اگر کاری بسیار کوچک و پیش پا افتاده به نظر بیاید باز هم انجام آن می‌تواند احساس رضایت بهتری در شما ایجاد کند و عزت نفس شما را بالا ببرد.

پایچیل به نقل از مارک تواین می‌گوید: “اگر کار شما خوردن یک قورباغه است، همان اول صبح آن را بخورید و اگر وظیفه دارید دو قورباغه را بخورید، ابتدا قورباغه‌ی بزرگ‌تر را میل کنید. “

اربن نیز همین مفهوم را به زبانی دیگر بیان می‌کند:

” هیچ کس خانه نمی‌سازد. چیدمان آجرها است که در نهایت به ساختمان یک خانه تبدیل می‌شود. فردافکن‌ها متفکرین بزرگی هستند. آن‌ها عمارت زیبایی را تصور می‌کنند که شاید روزی در آینده تصمیم به ساخت آن بگیرند. از این رو آن‌ها نیاز به کارگرانی دارند تا آجرها را در کنار یکدیگر بچیند و تا زمانی که خانه ساخته نشده، دست از کار نکشند.”
این مطالب را نیز بخوانید:

نشانه های عجیب بیش فعالی در بزرگسالان!

6دلیل حواس پرتی و4راه تقویت تمرکز!

روش‌های طبیعی برای افزایش تمرکز

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ