در چه شرایطی می توان درخواست اجازه ازدواج مجدد داد؟
در صورت جلب رضایت همسر اول، امکان طرح دعوای تجویز ازدواج مجدد و یا اجازه ازدواج مجدد وجود دارد.
عدم توانایی همسر اول به ایفای وظایف زوجیت و زناشویی.
در صورت اثبات عدم تمکین خاص زوجه در دادگاه خانواده.
مبتلا شدن زن به بیماریهای صعب العلاج و جنون.
محکومیت کیفری قطعی زن به محکومیت حبس بیش از 5 سال.
مبتلا شدن زن به هرگونه اعتیاد مضر و مخل به زندگی زناشویی.
ترک زندگی مترک از سوی زن.
غیبت طولانی مدت زن و یا مفقودالاثر شدن وی.
آیا بدون رضایت همسر اول مرد می تواند ازدواج مجدد کند؟
مردی که میخواهد مجدد ازدواج کند باید برای تجدید فراش، دادخواستی به طرفیت همسر اول خود تنظیم و در آن خطاب به دادگاه دلایل و علل تقاضای خود را بیان کند.
دادگاه نیز با تعیین وقت رسیدگی، یک نسخه از دادخواست را برای همسر اول ارسال میکند تا به آن پاسخ دهد یا برای جلسه دادگاه خود را آماده کند، پس از آن دادگاه با انجام اقدامات ضروری و تحقیق از زن اول و پس از احراز توانایی مالی مرد و اجرای عدالت بین همسران، به شوهر اجازه ازدواج مجدد میدهد و چنانچه مرد شرایط و اوضاع مالی مساعدی نداشته باشد و زن نیز حاضر به تمکین و ایفای وظایف زناشویی باشد با درخواست او مخالفت خواهد کرد.
بر اساس ماده ۵۶ قانون حمایت از خانواده، سردفتران ازدواج حق ندارند بدون اجازه دادگاه اقدام به ثبت ازدواج مجدد مرد کنند و بر این اساس «هر سردفتر رسمی که بدون اخذ گواهی، بدون اخذ اجازه نامه یا حکم صادرشده درمورد تجویز ازدواج مجدد یا برخلاف مقررات به ثبت ازدواج اقدام کند، به محرومیت و مجازات اسلامی از اشتغال به سردفتری محکوم میشود.»
از آنجاییکه ثبت رسمی ازدواج مجدد مردان، نیاز به اخذ مجوز دادگاه دارد، بسیاری از مردان ترجیح میدهند تا در خفا و دور از چشم همسر اول خود، همسر دوم را تنها عقد شرعی کنند.
در واقع مردان بدون ثبت رسمی ازدواج، تنها صیغه شرعی نکاح دائم را جاری میکنند تا از عواقب ثبت رسمی آن در امان باشند.
اگرچه مطابق با ماده ۴۹ قانون حمایت از خانواده، ثبت واقعه ازدواج الزامی است و چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی مبادرت به ازدواج دائم کند، به جزای نقدی بین ۸۰ تا ۱۸۰ میلیون ریال یا حبس بین ۹۱ روز تا شش ماه محکوم خواهد شد، اما بسیاری از مردان هم هستند که یا ازدواج خود را ثبت نمیکنند یا اقدام به ازدواج موقت میکنند تا دیگر مجبور به ثبت رسمی آن نباشند.
شرایط ازدواج مجدد زنان مطلقه
طلاق یک بحران اجتماعی است چون عوارضی به شدت اجتماعی دارد. امروز ما در جامعه ای زندگی می کنیم که متاسفانه معضلی به نام تجرد ناخواسته دختران وجود دارد. یعنی دختران بسیار خوبی آماده ازدواج هستند، اما برایشان پسران آماده ازدواجی وجود ندارد. در چنین جامعهای یقینا آمار بالا و 35 درصدی طلاق و اضافه شدن زنان جوان مطلقه به دختران مجرد، ایجاد بحران می کند.
در گذشته های نه چندان دور، مطلقه های جوانی که فرضا 24 تا 26 سال داشتند، بالاخره بعد از مدتی صبر کردن حتما با مردی 31 یا 32 ساله ازدواج می کردند که یک یا دو بچه هم داشت. اما امروز به خاطر پدیده تجرد ناخواسته دختران، حتی مردان مطلقه 47- 48 ساله، به راحتی میتوانند با دختران مجرد ازدواج کنند و دختران 31 -32 سال به راحتی داوطلب ازدواج با این اشخاص هستند. طبعا مردان مطلقه هم ترجیح می دهند با دختر ازدواج کنند تا زن مطلقه ای که ممکن است تجربه تلخ شکست قبلی را وارد زندگی بکند. بنابراین مطلقه های جوان ما متاسفانه جزو آمار زنانی می شوند که داوطلبان زیادی برای رابطه جنسی دارند، اما هیچ داوطلبی برای ازدواج و تشکیل زندگی ندارند.
زنان مطلقه هم نهایتا، امکان ازدواجی مجدد برای خود نمی بینند. گاهی معشوقه مردانی متأهل می شوند. به این ترتیب، زمینه اخلاقی جامعه متزلزل می شود و خیانت به همسر، پدیده ای می شود که بالاترین آمار علت طلاق را به خود اختصاص می دهد؛ مسئله ای که از زمان بالا رفتن آمار طلاق و پدیده تجرد ناخواسته، شایع شد. پس امکان به انحراف رفتن زنان مطلقه وجود دارد! در نتیجه عواملی فوق، زنان مطلقه ما جزو کسانی شدند که خیلی کم، داوطلبی برای ازدواج دارند.
چقدر زمان برای آماده شدن برای ازدواج مجدد لازم است؟
زمان مورد نیاز یک فرد برای آمادهشدن و آغاز یک زندگی دیگر، از مسائلی است که سبب میشود شدت خطرپذیری و در نهایت ترس از ازدواج مجدد، کاهش پیدا کند. البته در نظر گرفتن یک زمان استاندارد و توصیهی آن به همهی طلاقگرفتهها برای ازدواج دوم، کار اشتباهی است. نمیتوان گفت یک سال بعد از جدایی یا پنج سال بعد از آن باید به فکر ازدواج مجدد افتاد. هر آدمی در این مرحله با روش خودش با این بحران کنار میآید. هر کسی خودش بهتر میفهمد آیا از نظر روحی برای شروع یک زندگی آماده است یا نه. ممکن است فردی شش ماه بعد از جدایی بتواند زندگی دیگری را شروع کند، همچنین امکان دارد کسی تا سه سال بعد هم این آمادگی را نداشته باشد. بنابراین در نظر گرفتن یک استاندارد زمانی برای همهی آدمها بسیار اشتباه است. اما این واقعیت وجود دارد که خیلی زود یا خیلی دیر اقدام کردن برای زندگی دوم کار اشتباهی است. خیلی زود تصمیم گرفتن برای ازدواج مجدد، میتواند تصمیم فرد را تحتتأثیر زندگی سابقش قرار دهد و خیلی دیر تصمیمگرفتن هم نشانهی وسواس است. بنابراین باید زمان معقولی با توجه به شرایط و روحیهی فرد مورد نظر انتخاب شود و بعد از آن مرحله، تصمیمگیری برای انتخاب آدم مناسب شروع میشود.