آیا شما هم یک وسواسی محسوب می شوید؟

atoosamirzavandi
وسواس شستشو عبارت است از احساسی آزاردهنده مبنی بر اینکه آلودگی‌ها علی‌رغم بارها شستشو هنوز از بین نرفته‌اند.

وسواس به شستشو یک فکر آزار دهنده و تا حدی کشنده برای فرد وسواسی است. رفتار وسواسی ها نه تنها خودشان بلکه اطرافیان را مورد آزار قرار میدهد و شاید حتی اطرافیان را بیشتر از خود اذیت کنند. عده ای که به این بیماری مبتلا هستند معمولا در حال انکار هستند. با خواندن این مقاله از این که شما هم یک وسواسی هستید یا نه مطمئن شوید.

وسواس چیست؟ 

ذهن شما غرق در یک فکر، ترس و یا نگرانی وسواسی می شود، مانند اینکه دستتان کثیف شده است.

ممکن است در نظرتان نفرت انگیز باشند؛ اما بدانید بی معنا هستند و ممکن است با احساس و شخصیت شما تناسبی نداشته باشند، مثلا فردی این فکر که قالی هنوز هم پس از شستن آلوده است)؛ و یا اعمال وسواسی(رفتارها یا اعمالی هستند که گرچه ممکن است آنها را بی معنا یا افراطی بخوانید؛ ولی احساس می کنید ناچارید آنها را انجام دهید.
گاهی اوقات ممکن است به هر زحمتی در برابر انجام آنها مقاوت کنید یا آنکه ممکن است تا زمانی که یک رفتار را به طور کامل انجام نداده اید، اضطرابتان کمتر نشود مثلا چندیدن بار شستن قالی یا قرینه کردن تمام لوازم منزل یا میزکار) و یا هر دو را داشته باشد.

وسواس جنبه ارثی دارد؛ اما به این معنا نیست که هر والدی که این اختلال را داشت حتما فرزندانش نیز مبتلا می شوند، برای ظهور وسواس علاوه بر استعداد ژنتیکی، استرس های مختلف مثل فوت یکی از عزیزان، دوران بلوغ و … باید وجود داشته باشد تا اختلال وسواس آشکار شود.
در صورتی که انجام دادن این رفتارها و اعمال بیشتر از یک ساعت از زمان شما را می گیرد و باعث مختل شدن روند زندگی شما می شود دچار اختلال وسواس فکری و عملی هستید.

این رفتارها موجب می شود تا فرد زمان زیادی را صرف این رفتارها کند. از طرفی این افکار و تکانه ها اجازه نمی دهد تا فرد روی کارش تمرکز داشته باشد و در انجام کار اصلی دچار مشکل می شود

وسواس شستشو چیست؟

 

وسواس شستشو عبارت است از احساسی آزاردهنده مبنی بر اینکه آلودگی‌ها علی‌رغم بارها شستشو هنوز از بین نرفته‌اند. این وسواس یکی از شایع‌ترین انواع اختلال وسواس فکری‌ـ‌عملی (OCD) است که البته جزو درمان‌پذیرترین وسواس‌ها نیز به شمار می‌رود. بسیاری از مبتلایان به این بیماری تصور می‌کنند هرگونه تماس اتفاقی یا قرارگیری در معرض آلودگی‌ها منجربه آلودگی کامل و آسیب جدی می‌شود. بیماری که به‌موجب این طرز تفکر دائما نگران حفظ خود از آلودگی‌هاست، به نظافت و شستشوی افراطی روی می‌آورد، اما باز هم به‌سختی احساس تمیزی می‌کند

علائم وسواس شستشو

وسواس شستشو معمولا به دو شکلِ تردید در مورد تمیزی و تحمل‌ناپذیری این تردید ظاهر می‌شود. فرض کنید مجبور شده‌اید دست‌تان را در جایی تاریک با فشار آب کم بشویید، اما همین که شستن دست‌ها تمام می‌شود این تردید مثل خوره به جان‌تان می‌افتد که دست‌تان را خوب نشسته‌اید، حال آنکه سرسختانه باور دارید ادامه‌ی زندگی شما به شستشوی بی‌کم‌ و کاست دست‌ها بستگی دارد. چه احساس آزاردهنده‌ای است مگر نه؟! این دقیقا همان تردید جان‌فرسایی است که مبتلایان به وسواس شستشو شب و روز با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. فرد بیمار برای اینکه از شر این تردید خلاص شود، عمل شستن را به دفعات زیاد تکرار می‌کند و به‌تدریج به مرحله‌ای می‌رسد که دیگر حاضر نیست دست از شستشو بردارد. اساسا وقتی فردی تسلیم این پنداشت می‌شود که باید فعل شستن را بدون نقص انجام بدهد، نگرانی پیرامون لزوم تمیزی کامل و نیاز به پرهیز از آلودگی‌ها در ذهنش قوت می‌گیرد، تا آنجا که دیگر امکان تمیز شدن در حد لازم به‌سادگی میسر نیست.

به گفته‌ی دکتر دین مَک‌کِی، درمانگر بیمار فوق، این فرد که از قدرت آلودگی‌زدایی صابون ناامید شده بود، پس از مدتی به استفاده از پاک‌کننده‌های ضدعفونی‌کننده روی آورد. این بیمار در ابتدای درمان اصلا تصورش را هم نمی‌کرد که بهبود پیدا کند و حتی وقتی دکتر مَک‌کِی گفته بود که وسواس شستشو با انجام تمرینات درمانی قابل بهبود است، با خنده جواب داده بود که خواهیم دید! این در حالی است که وضعیت او طیِ سه سال درمان تا حدی بهبود پیدا کرد که اکنون به روزی فقط سه مرتبه شستشوی دست‌ها و هر بار فقط یک دقیقه رضایت می‌دهد.

 

تردید در مورد تمیزی برای مبتلایان به وسواس شستشو تحمل‌ناپذیر است. یک فرد غیر وسواسی حتی اگر از تمیزی کامل دست‌ها به دلیل شستن در جایی تاریک و با فشار آب کم مطمئن نباشد، از این مسئله با بی‌اعتنایی عبور خواهد کرد، درحالی که تحمل احتمال تمیزی ناقص برای مبتلایان به وسواس شستشو به‌راحتی‌ امکان ندارد. فرد بیمار حتی اگر چیزی را ۹۹ درصد تمیز بداند، از فکر یک درصد کثیفی باقی‌مانده به وحشت می‌افتد و همین مقدار ناچیز را مضر و کشنده تلقی می‌کند. این قبیل افراد حتی زمانی که احساس می‌کنند همین مقدار تمیزی کافی و رضایت‌بخش است، باز هم احساسی آزاردهنده از درون به آنها نهیب می‌زند که این بار همان مقدار جزئی آلودگی کار دست‌شان خواهد داد.

درمان:
براى درمان مى‏توان از راه و رسم‏ها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مى‏کند.


۱تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مى‏توانند به آن اقدام کنند.


۲تغییر شرایط زندگى: از شیوه‏هاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مى‏دهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مى‏شود.


۳ایجاد اشتغال و سرگرمى: تطهیرهاى مکرر و دوباره‏کارى‏ها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مى‏کند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبت‏به برخى از امور بى‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.


۴زندگى در جمع: فرد وسواسى را باید از گوشه‏گیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مى‏تواند عاملى و سببى براى رفع این الت‏باشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.


۵شیوه‏هاى اخلاقى: رودربایستى‏ها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى‏شود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مى‏تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى‏دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مى‏تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.


۶تنگ کردن وقت: بیش از این هم گفته‏ایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت‏ببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم است‏با استفاده از متون و شیوه‏هایى او را به کارى مشغول دارید به امر و وظیفه‏اى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است‏سریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه‏اى در مواردى مى‏تواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
۷زیرپاگذاردن موضوع وسواس: در مواردى براى درمان بیمار چاره‏اى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مى‏داند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مى‏شمارد و به نماز بایستد و وظیفه‏اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مى‏ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مى‏یابد هیچ واقعه‏اى اتفاق نمى‏افتد.

 وسواس فکری و درمان آن 

درمان وسواس فکری

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ