عشق یکطرفه چطور اتفاق می افتد؟
به گزارش سایت الودکتر، اولین عامل به وجود آمدن عشق های یکطرفه ، نگاهی است که به طرف مقابل داریم. علت دوم، شکست ها و تجارب تلخی است که چنین افرادی در زندگی خود داشته و بعد وارد ارتباط ذهنی و فکری می شوند تا شاید از طریق آن فرد به خواسته های خود دست پیدا کنند.
گاهی افراد برداشت های غلط و اشتباهی از رفتارهای طرف مقابل خود دارند و حس می کنند دیگری هم در ذهنش به او فکر می کند. در صورتی که شاید این طور نباشد. گاهی به خاطر محرومیت و نداشتن ارتباط با فردی که برای ادامه زندگی به وجود او نیاز دارد، شخص از روش جبران استفاده می کند. یعنی فرد برای جبران محرومیت های خود در زندگی عاشق کسی می شود که حس می کند او را دوست خواهد داشت. گاهی ماجرا طور دیگری است و افراد فکر می کنند اگر شخص مورد علاقه ام را به دست بیاورم، توانمندی ام را به خودم ثابت کرده ام. چنین طرز تفکری باعث رقم خوردن یک عشق یک طرفه می شود. علت دیگر عشق و علاقه ای است که دختر یا پسری به فرد مورد علاقه اش دارد، اما روح طرف مقابلش از این موضوع خبر ندارد و هیچ نشانی هم از خود بروز نمی دهد. اگر کندوکاوی در تیپ های شخصیتی انجام دهیم، معمولا تیپ های شخصیتی گروه «ب» یعنی درونگراها به خاطر اعتماد به نفس ضعیفی که دارند، از ابزار احساس خود نسبت به دیگران با وجود عشق و علاقه ای که دارند، خودداری می کنند و ممکن است این عشق یک طرفه حتی بدون وصال ادامه پیدا کند، اما تیپ های شخصیتی«ای» که برونگرا هستند، ممکن است به دلیل عشق و علاقه یکطرفه، به خاطر غرور و کله شقی و لجبازی که دارند، از ابراز علاقه به طرف مقابل خود امتناع کنند، هرچند که عاشق طرف مقابل خود باشند.
با عشق یکطرفه چطور برخورد کنیم؟
بر اساس تئوری روابط اصلی وقتی فردی عاشق ماست ما برای او یادآور تصویر یکی از افراد اصلی زندگی او هستیم و او به این دلیل به ما عشق می ورزد که « کودک درون » او در آن ارتباط به نحوی ناکام شده است و اکنون می خواهد که مشابه آن رابطه را با ما که یادآور آن فرد اصلی هستیم شروع کند تا شاید این بار مشکلات و مسائل قبلی تکرار نشود. کودکانی که در ارتباطات خود با پدر، مادر، برادر و خواهر احساس باخت کرده اند معتقدند در این رابطه چیزی کم بوده است. از این رو کودک درون سعی می کند دوباره بازی کند تا شاید این بار در آن کمبودی نباشد و اگر باز هم نقصی احساس کرد دوباره بازی را تکرار می کند تا آنجا که بپذیرد رابطه به تعادل رسیده است. آن زمان است که کودک درون احساس پیروزی می کند و بازی تمام می شود.
وقتی کسی عاشق ماست با عشق خودبه ما این پیام را می دهدکه «من تو را سال هاست میشناسم، تو یادآور یکی از افراد اصلی در دوران کودکی من هستی. امیدوارم در رابطه با تو که یادآور او هستی مشکلات قبلی تکرار نشود و من به تعادل روانی برسم.»
زمانی که هیچ حس خاصی نسبت به کسی که عاشق شماست ندارید به او پیام می دهید که« من تو را نمی شناسم، تو یادآور هیچ یک از افراد اصلی در کودکی من نیستی، من نیازی به تو ندارم پس لطفا تعادل روانی مرا بر هم نزن» . وقتی کسی را که عاشق ماست طرد می کنیم ، یعنی از همان ابتدا به او گفته ایم که « تو درست فکر کردی من همانند آن فرد هستم، طرد کننده. پس تلاش کن تا بازی را ببری !» و او هم تلاش خواهد کرد و بازی ادامه خواهد یافت. اما اگر او را به طور کامل بپذیریم یعنی به او این پیام را داده ایم که« چه فرد بدی بوده است اما من مثل او نخواهم بود ، تو خواهی دید که من چقدر با او متفاوتم و چقدر از او بهترم پس بیا و پذیرش مرا دریاب و آن را احساس کن و آرام بگیر» .
اگر نسبت به او احساس خاصی نداشته باشیم نمی توانیم عواطف راستینی را بروز بدهیم بنابراین دروغین بودن پذیرش ما آشکار خواهد شد و آن فرد این بار با زخم های کهنه قدیمی بازی را خواهد باخت حتی اگر هم با او ازدواج کرده باشیم.
اما اگر طرد نکنیم و به دروغ هم نپذیریم و تلاش کنیم که توضیح دهیم به نظر می رسد بازی چندان ادامه نخواهد یافت و در آخر نیز احساس باخت وجود نخواهد داشت. همانند زمانی که کودکی اصرار به بازی دارد اما شما برای او توضیح می دهید که نمی توانید بازی کنید و بازی هم نمی کنید. درست است که او ناکام می شود اما ناکامی او از این خواهد بودکه چرابازی شروع نشد وبرای بازی بدنبال فرد دیگری خواهد رفت .
« بازی نکردن » بهتر از این است که به دروغ بازی کنید اما بازی نکردن هم آدابی دارد. بازی نکردن باید بدون توهین، بدون طرد و بدون ایجاد احساس بد باشد. انسان ها را محترم بداریم، چه وارد زندگی ما بشوند و چه نشوند. آن ها را به گونه ای پس نزنیم که احساس بی احترامی، حقارت و خواری در آن ها ایجاد کنیم. البته اگر کسی چنین کند، توهین و تحقیر و طرد او بی تردیدبه دلیل مشکلات روانی او خواهد بود. زمانی که دیگری را طرد می کنیم این پیام را می دهیم که « از من دور شوید ای همه آن هایی که ارزش مرا ندانستید و سال ها پیش مرا از خود دور کردید.»
چطور در دام عشق یکطرفه نیفتیم؟
برای اینکه در دام عشق یکطرفه نیوفتید از احساساتتان آگاه باشید. یکی از دلایل مهم در بیراهه رفتن احساسات این است که ما نسبت به آنها آگاه نیستیم. اگر دلبسته کسی شده اید که علاقه ای به شما ندارد و می خواهید از این موقعیت خلاص بشوید، با تمرکز کردن آگاهانه روی احساساتتان شروع کنید و جنس آنها را بشناسید .
رابطه تان با آن فرد را مدیریت کنید. هر چقدر از کسی که به او علاقه دارید دورتر باشید راحت تر می توانید از دام عشق یک طرفه تان بیرون بیایید. اگر دور شدن فیزیکی برایتان ممکن نیست، سعی کنید رابطه تان را با او به حداقل برسانید و در برخوردهای ضروری نیز کاملاً رسمی رفتار کنید .
اوقات بیکاری تان را به صفر برسانید. تا جایی که می توانید با کارهایی که برایتان لذت بخش هستند سر خودتان را گرم نگه دارید. ورزش منظم را هم از قلم نیندازید .
اهدافتان را بازشناسایی کنید. به کارهایی که قبل از شروع شدن این رابطه دلتان می خواست انجام بدهید فکر کنید. آنها را به صورت هدف برای خودتان دوباره تعریف کنید. اولویت بندی کنید و هر کدام را به مراحل کوچکتر تقسیم کنید. و با در نظر گرفتن یک دوره زمانی مشخص دست به کار بشوید .