چگونه کودکانی خوش بین تربیت کنیم؟

atoosamirzavandi
باید از کودکان انتظار داشته باشید که مسئولیت‌هایی را بپذیرند و به انجام آنها پای‌بند باشند.

دید مثبت و خوش بینییک خصلت اکتسابی است و تمرین کردن به عادت تبدیل می شود. والدین با تقویت این دیدگاه در کودکان خود می توانند دید آن ها را از کودکی نسبت به زندگی تغییر دهند و آینده ی کودکان خود را متحول کنند. در این مقاله با راهکارهایی که به تربیت کودکان خوش بین کمک

می کند آشنا شوید.

 

شکایت‌کردن و غُرزدن را کنار بگذارید
مادری را درنظر بگیرید که خودش رانندگی می‌کند و دو فرزند ۴ و ۶ ساله‌اش را به مرکز آموزشی یا دبستان و می‌برد. او همیشه نگران است و در هنگام رانندگی غُر می‌زند. برای مثال می‌گوید: «عجب ترافیک مزخرفی امکان ندارد به موقع برسیم» یا «همیشه دیرمون میشه» و سایر جملاتی که بیشتر روی ابعاد منفی تمرکز دارند. چنین مادری یک بدبین تمام عیار است.
کودکان از رفتارهای والدین خود الگو می‌گیرند. اگر شما به عنوان مادر یا پدر مدام درباره‌ی وضعیت مالی یا شغلی خود شکایت کنید، این رفتار به احتمال زیاد در آینده‌ی فرزندتان نیز وجود خواهد داشت. به‌جای اینکه مدام از وضعیت بد شکایت کنید و روی نقاط منفی خود بمانید، از مثبت‌ها بگویید و سعی کنید خوش‌بینانه‌تر به دوروبر خود نگاه کنید تا تأثیر رفتاری بهتری روی فرزندتان داشته باشید. برای نمونه از موفقیت‌های خود در پروژه‌های مختلف صحبت کنید یا از دیدار با دوستی که در اداره‌ی پست بعد از مدت‌ها دیده‌اید، تعریف کنید. درواقع، از چیزهایی در خانه صحبت کنید که دل‌پذیر و خوشایند هستند.
برای مثال بازی جالبی که در این زمینه وجود دارد و می‌توانید هنگام صرف شام با کوکان خود انجام بدهید، بازی «گل-تیغ» است. در این بازی، هر یک از اعضای خانواده شروع به مطرح‌کردن نقاط خوب و بد روز خود می‌کند. درواقع، گل نماینده چیزهای خوبی است که برای هرکس اتفاق افتاده است و تیغ نشان می‌دهد که برخی چیزهای بد نیز در طول روز رخ می‌دهد. تمرکز این بازی باید روی نقاط مثبت باشد و همه‌ی اعضای خانواده را به آینده‌ای خوشایند و امیدواری نوید بدهد.

 

به کودک مسئولیت بدهید
باید از کودکان انتظار داشته باشید که مسئولیت‌هایی را بپذیرند و به انجام آنها پای‌بند باشند. وقتی کودکان‌تان خیلی کوچک هستند و حتی به سن مدرسه نرسیده‌اند، نیز باید در حدواندازه‌ی توان‌شان به آنها مسئولیت بدهید. این کار باعث می‌شود، فرزندتان وظایفی را برای خود احساس کند و با انجام صحیح آنها احساس شادی و بهره‌وری داشته باشد.
برای مثال حتی قبل از اینکه کودک‌تان به مهدکودک برود، همیشه برای انجام وظایفی چون تمیزکردن اتاق، جمع‌کردن تخت، شانه‌زدن به مو و او را مسئول بدانید. می‌توانید این وظایف ساده و بی‌زحمت را روی تکه کاغذی بنویسید و آن را درمعرض چشم، روی درب کمد یا ، بزنید تا احساس جدی‌بودن این کارها را به کودک القا کنید. بعد از مدتی می‌بینید که کودک به آن وظایف پای‌بند است. هرچقدر کودک این مسئولیت‌پذیری را بهتر یاد بگیرد و انجام بدهد، بیشتر احساس شادی و رضایت از خود خواهد داشت.
اما حواس‌تان باشد که کودک در هر سنی چه مسئولیت‌هایی را می‌تواند بپذیرد و انجام بدهد. برای مثال، کودک ۲ ساله فقط می‌تواند اسباب‌بازی‌هایش را بردارد و جابه‌جا کند، کودک ۳ ساله می‌تواند لباس‌های کثیف خود را توی سبد رخت‌های چرک قرار بدهد، کودک ۴ ساله می‌تواند ظرف غذایش را داخل ظرف‌شویی بگذارد یا کودک ۵ ساله می‌تواند سبد لباس‌های کثیف را خالی کند و کودکان ۶ ساله هم می‌توانند لباس‌های شسته شده را تا کنند.
تناسب سن و انجام مسئولیت‌های مختلف بسیار مهم است. زیرا به عقیده‌ی روانشناسان، این اعطای مسئولیت به کودکان برای این انجام می‌شود که کار و مسؤولیتی را بپذیرند و آن را درست انجام بدهند. پس اگر نتوانند از عهده‌ی این کار برآیند، روش تربیتی درست عمل نخواهد کرد.

 

خطرپذیری حساب‌شده را به کودک بیاموزید
همه‌ی ما در تلاش هستیم که کودک خود را از خطرهای روحی و جسمی مصون داریم. سخت است که ببینید، فرزندتان جلوی سایرین از میله‌ی بارفیکس نمی‌تواند، بالا برود یا در تیم فوتبال مدرسه، بدترین عملکرد را دارد. این عدم موفقیت‌ها باعث می‌شود که بخواهید کودک را از این وضعیت دور کنید. اما یادتان باشد، اگر کودک را تشویق به دوری از چنین حیطه‌هایی کنید، درواقع اعتمادبه‌نفس او را کاهش داده‌اید و باعث می‌شوید که بدبینی به آرامی از در پشتی وارد مغز او بشود.
قوی‌نبودن کودک در انجام برخی از فعالیت‌ها نباید باعث این بشود که او را به بهانه‌ی دورکردن از آسیب‌های روحی و جسمی، از انجام آن کارها منع کنید. خطرپذیری حساب‌شده را به فرزند خود بیاموزید و اجازه بدهید تا ساعاتی را بدون شما و به تنهایی در مهد کودک و بگذراند. اجازه بدهید که تجربه‌های جدید و جالبی در زندگی داشته باشد. برای مثال از دیوار صخره‌ای در آموزشگاه بالا برود یا تجربه‌ی رفتن به اردو داشته باشد. نگذارید که کودک از حس تجربه‌های جدید بترسد. بگذارید آزادانه تجربه کند و وقتی به خانه بازگشت به شما بگوید: «توانستم موفق شدم…».

 

قبل از بروز هر واکنشی صبر کنید
قبل از اینکه سریعا در مقام دفاع از کودک خود برآیید، کمی صبر کنید و تأمل به خرج بدهید. با صبرکردن و نشان‌ندادن واکنش‌های سریع و فوری می‌توانید بهتر فکر کنید و با راه‌حل‌های بهتری مسائل کودک خود را حل کنید. فرض کنید در مدرسه کسی به کودک شما گفته است: «چاقالو». در این صورت ۲ راه پیش روی‌تان است. نخست اینکه شماره‌ی والدین آن کودک دیگر را پیدا کنید و به والدین او این موضوع را اطلاع دهید و از فرزند آنها شکایت کنید. دوم اینکه به کودک خود یاد بدهید در چنین مواقعی چه واکنش و رفتاری داشته باشد.
قطعا روش دوم بسیار مفیدتر واقع می‌شود. می‌توانید به فرزندتان یاد بدهید که در چنین مواقعی به دوست یا هم‌کلاسی خود بگوید: «من چاق نیستم و چنین رفتار و صحبتی با یک دوست اصلا درست و شایسته نیست». این خودداری از مداخله در روابط کودک باعث می‌شود تا او خودکنترلی بیشتری در زندگی به دست بیاورد.
نکته‌ی دیگر این است که کودک خود را با به خرج‌دادن صبر و تحمل توانا و مستقل بار بیاورید. وقتی کودک نمی‌تواند واژه‌ای سخت را تلفظ کند یا تکه‌ای از پازل خود را پیدا نمی‌کند، صبر داشته باشید و سریعا مداخله نکنید. بگذارید کودک مستقل باشد و روی پای خودش بایستد. در این صورت، پس از موفقیت شادی بیشتری کسب خواهد کرد و فردی می‌شود که نسبت به توانایی‌های خود و موفق‌شدن، خوش‌بین است.

 

به دل ماجرا رفتن را به کودک یاد بدهید
ممکن است فرزند شما در شروع انجام کاری، بترسد و خود را ناتوان بداند. برای مثال بگوید: «من در ریاضی ضعیفم »، «فوتبال بازی‌کردن من افتضاحه» و… . در چنین موقعیتی، واکنش‌های والدین بسیار مهم است و می‌تواند اثراتی به شدت جدی روی کودک و رویکرد او داشته باشد. باید تلاش کنید تا دیدگاه فرزندتان را نسبت به ضعف‌های خود تغییر بدهید.
برای اینکه تغییرات مثبتی در نگاه کودک ایجاد کنید، باید از جملاتی اثرگذار بهره ببرید. برای نمونه به او بگویید که ساززدن برای همه در ابتدا کمی مشکل است یا انجام این ورزش در آغاز کار دشوار است؛ ولی به زودی همه چیز را یاد خواهد گرفت. به او یادآوری کنید که همه‌ی بچه‌ها مثل او هستند و او تنها نیست یا از تجربه‌های ناموفق خود در شروع کاری برایش بگویید. به او کاری را که قبلا انجام داده و موفق بوده است، یادآوری کنید تا خیالش راحت بشود که این‌بار نیز موفق خواهد شد.

 

واقع‌گرایی خوش‌بینانه را فراموش نکنید
خوش‌بینی و مثبت‌اندیشی، نتیجه‌ی درک واقعی اوضاع و مسائل است. لزومی ندارد به فرزندتان امید واهی بدهید. برای مثال وقتی قرار است به شهری دیگر بروید و کودک‌تان از اینکه دوستانی نخواهد داشت، ابراز نگرانی می‌کند، نباید به او بگویید که در مدرسه‌ی جدید همه با او دوست می‌شوند و آرزو دارند که دوست او باشند. باید واقع‌بین باشید و این رویکرد را به کودک‌تان هم آموزش بدهید. درواقع، منظور این نیست که کودک نمی‌تواند در مدرسه‌ی جدید، دوستانی تازه پیدا کند، بلکه منظور این است که به او یاد بدهید واقع‌بینانه، اوضاع را رصد کند و به او وعده‌های بی‌جا ندهید.
امیدواری بیهوده یا مثبت‌اندیشی بدون پشتوانه‌ی واقع‌گرایی به هیچ دردی نمی‌خورد. باید به فرزندتان بیاموزید که برای اتفاقات مختلفی که ممکن است سر راهش قرار بگیرد، آمادگی داشته باشد و با آنها به شکلی مؤثر مواجه بشود. در همین زمینه دوست پیداکردن، کاری که می‌توانید انجام بدهید این است که با فرزندتان واقع‌بینانه صحبت کنید و به او بگویید که دوست مناسب پیداکردن اندکی زمان می‌برد. پس از اینکه ابعاد واقعی موضوع را با او درمیان گذاشتید، باید به سراغ راه‌کارها و اقدامات مؤثر بروید. برای مثال به همراهی فرزندتان به پارکی نزدیک منزل بروید تا در حین دوچرخه‌سواری با بچه‌های محله‌ی جدید آشنا بشود و دوستان تازه‌ای پیدا کند.

 

توقعات بیشتری از کودک داشته باشید

به این مثال توجه کنید فرزندان خانم بیکر که هنوز به سن پیش دبستانی نرسیده اند هر روز صبح وقتی از خواب بیدار می شوند با فهرستی رو به رو می شوند که آنچه باید در طول روز بعد از بیدار شدن از خواب انجام دهند روی آن نوشته شده. کارهایی مثل مرتب کردن رختخواب، مسواک زدن دندان ها و تمیز کردن اتاق. آنها اجازه ندارند قبل از انجام این کار ها سر میز صبحانه بیایند. هر چند هدف مادر خانواده از این کار کم کردن بار مسئولیت های خودش بوده، اما کم کم متوجه شد که انجام کار های روتین برای پسرانش فایده هایی هم داشته و آنها را به کودکان خوش تبدیل کرده.

کودکان هرگز خوش بینی را یاد نمی گیرند مگر اینکه فرصتی برای اثبات ارزش های خود پیدا کنند. اعتماد کردن به کودک برای انجام بعضی از وظایف باعث ایجاد حس توانا بودن در آنها می شود.

والدین باید سعی کنند کار هایی را به کودکان خود محول کنند که متناسب با سنشان باشد، زیرا هدف موفقیت کودک و ایجاد اعتماد به نفس در اوست. به عنوان مثال وظیفه یک نوزاد ۲ ساله می تواند جمع کردن اسباب بازی هایش باشد.

چند راهکار برای مثبت اندیشی 

چگونه با مثبت اندیشی در زندگی موفق باشیم؟

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ