به گزارش الودکتر: برای تقویت هوش هیجانی کودک که به طور مستقیم با اعتماد به نفس آنان رابطه دارد بهتر است این مقاله را بخوانید و چند راهکار یاد بگیرید.
هوش هیجانی
محمد زارع نیستانک، درباره اعتماد به نفس در کودکان اظهارداشت: ارتباط مؤثر بین فرزندان و والدین از اولین شروط سلامت روان برای کودکان به شمار میرود.
وی افزود: این ارتباط باید در کودکی شکل بگیرد و در نوجوانی با احترام ادامه یابد تا حدی که فرزند بتواند با پدر و مادر خود به راحتی حرف بزند در عین حال از دایره احترام پا به بیرون نگذارد.
این عضو هیات علمی دانشگاه گفت: در صورتی که روابط والدین و فرزند از ابتدا درست ایجاد نشده باشد میتوان آن را اصلاح کرد تا بتوان گامهای بیشتری برای ارتقاء سلامت روان آنها برداشت.
زارع نیستانک گفت: در برقراری ارتباط مؤثر با فرزندان مسلماً نقش والدین مهم تر و حیاتیتر است و پذیرش کودکان و نوجوانان پلی ارتباطی به شمار رفته که مهارتهای ارتباطی را به آنها میآموزد و به تقویت هوش هیجانی و حس اعتماد به نفس میانجامد.
چطور هوش هیجانی را تقویت کنیم؟
از زاویهی دید کودک به مسائل بنگرید و با او همدردی کنید
حتی اگر نمیتوانید برای «ناراحتی» فرزندتان کاری کنید، حداقل با او همدردی کنید. همین که بداند کسی او را میفهمد و درک میکند، باعث تسکین دردش میشود. انسانها به دنبال پناهگاهی امن میگردند تا بتوانند خود و احساساتشان را خالی کنند؛ اگر خیال میکنید با توجه به اتفاقی که افتاده، ناراحتی فرزند بیش از حد به نظر میرسد، یادتان باشد همهی ما احساسات را در خود جمع میکنیم و بعد همین که پناهگاهی امن بیابیم، تمام احساسات خود را بروز میدهیم. آن وقت دیگر آزاد و رها میشویم.
همدردی به معنای موافقت با کودک نیست، بلکه نشان میدهد میتوانید او را درک کنید و از چشم او به ماجرا بنگرید. ممکن است کودک کاری را که شما میگویید انجام دهد، اما حق دارد باورها و احساسات خود را داشته باشد. همهی ما میدانیم تأیید گرفتن چه احساس خوشایندی است؛ گاهی آسانتر است که وضعیت را از چشم دیگران ببینیم و بر آنچه اعتقاد شخصی ماست، اصرار نکنیم. به این جملات نگاه کنید:
«میدونم برات خیلی سخته که بازیت رو قطع کنی و بیای برای شام، ولی الان وقت شامه.»
«میدونم دوست داری همهی وقتم برای تو باشه و فقط حواسم به تو باشه، اینطور نیست؟»
«خیلی بد شد که داره بارون میاد و نمیتونی بری بیرون بازی کنی.»
«میدونم دوست داری مثل آدم بزرگا تا دیروقت بیدار بمونی.»
«میدونم از اینکه برج اسباببازیت خراب شد خیلی دلخور شدی.»
به کودک اجازه دهید خود را ابراز کند
کودکان نمیتوانند بین «احساسات»شان و «خود»شان تفاوت قائل شوند. به جای بیاهمیت جلوه دادن یا نفی احساسات آنها که باعث میشود فکر کنند احساسشان بیارزش یا خجالتآور است، آنچه احساس میکنند، بپذیرید.
ناپسند دانستن عصبانیت یا ترس کودک باعث نمیشود او دیگر این حس را نداشته باشد بلکه او را وامیدارد احساسات خود را سرکوب کند. احساساتی که آزادانه ابراز میشوند دیگر کودک را آزاد نمیدهند اما متاسفانه احساساتی که سرکوب شوند از بین نمیروند، بلکه انگار به دام افتاده باشند همواره دنبال یافتن راهی به بیرون هستند. این احساسات تحت کنترل ضمیر خودآگاه قرار ندارند، به همین دلیل میتوانند بعدها ناگهان و ظاهراً بیدلیل و توفانی خود را نشان دهند. آن وقت با کودکی روبهرو میشوید که به خواهر خود مشت میزند، کابوس میبیند یا تیک عصبی دارد.
بنابراین به کودک آموزش دهید بعضی رفتارها نادرست هستند و نباید از او سر بزند اما هر چه احساس میکند قابل درک و بخشی از طبیعت انسانی اوست.
«میدونم خیلی عصبانی هستی که برادرت اسباببازیت رو شکست! کاملا درکت میکنم ولی هر چقدر هم عصبانی باشی دلیل نمیشه اون رو بزنی، به جاش سعی کن احساست رو بهش بگی و باهاش حرف بزنی.»
«میدونم به خاطر اولین روز مدرسه استرس داری. منم مثل تو بودم. دوست داری دربارهاش با هم حرف بزنیم؟»
«میدونم خیلی ناامیدی! چون از صبح انگار همهاش بد آوردی. تعجبی نداره اگه بخوای گریه کنی. همه گاهی اوقات نیاز به گریه دارن. بیا بغل بابا و هرقدر دوست داری گریه کن.»