یکی از طرفین در رابطه از دوران کودکی نتوانسته به احساسات خودش اعتماد کند و نمیتواند غیرمنطقیبودن سوءاستفادهی کلامی را تشخیص دهد. تمام سوءاستفادههای کلامی نامشخص و غیرمنطقی هستند. در فضای رابطه٬ سوءاستفادهی کلامی نامعقول و غیرمنطقی است و کسی که به لحاظ کلامی سوء استفاده میکند رفتاری غیرمنطقی دارد. باور یکی از طرفین رابطه نسبت به منطقی بودن شریکش٬ نخستین فرضی است که به ذهن میآید و عوامل متعددی در حفظ آن دخیل هستند٬ و نمیتوان گفت که فقط تجربهی بچگی او بوده است.
فردی که به لحاظ کلامی مورد سوءاستفاده قرار گرفته هرگز متوجه این مسئله نمیشود. اگر متوجه شود٬ احتمالا درنگی میکند و با خود میگوید: «چرا من؟ چرا زن بدخلق همسایه نباید این اتفاق برایش بیافتد؟»
کسی که قربانی سوءاستفادهی کلامی است تلاش میکند تا از رابطهای که دارد در آن مورد استفاده قرار میگیرد رها شود٬ اما بعد با کسی آشنا میشود که او هم یک آدم سوءاستفاهگر است. یا مثلا از رابطهای خلاص میشود اما متوجه میشود که همکاران یا دوستانش هم از او سوءاستفاده میکنند. وقتی میبیند همه در اطرافش دارند سوءاستفاده میکنند٬ احتمالا فکر میکند که این رفتار بد اوست که منجر به سوءاستفاده میشود. مشکل این افراد این است که میگذارند سوءاستفاده اتفاق بیافتد٬ آنها هیچ وقت آن را تمام نمیکنند. آنها میبخشند و فراموش میکنند. این مسئله اصلا باعث نمیشود که میزان هولناکبودن سوءاستفاده کمتر شود و اصلا آن را توجیه نمیکند٬ در جواب سؤالِ «چرا من؟» باید گفت که او یاد نگرفته که قدر خود را بداند و روی پای خودش بایستد.
(منبع: ایندیپندنت)
مطلب مرتبط:
وقتی احساس شرمندگی میکنید سرزنش میشوید، این کارها را بکنید