یک سال است نامزد کرده ایم هر دو عاشق همیم اما به عروسی نزدیک تر شده ام اما می ترسم و می گویم کاش بتونم این رابطه را بهم بزنم نامزدم کار ندارد و از خانواده اش پول می گیرد مادرش آرزوهای خودش را برای جشن عروسی مطرح می کند و مرا نادیده می گیرند ضمناً همسرم به مادرش وابسته است و می گوید من تنها فرزند خانواده هستم و نمی توانم حتی یک روز از مادرم جدا شوم و او را تنها بگذارم نمی دانم چه کنم؟
پاسخ:
هرایر دانلیان، روان شناس بالینی و زوج درمانگر:
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟