درابتدای گفتگو، پس از سلام و احوالپرسی پرانرژی، پرویز پورحسینی از علاقه و ارادت خود به مهران مدیری و اینکه به برنامه های دیگری نمی رود گفت. اولین سوالی که مدیری از پورحسینی پرسید درباره کودکی وی بود که پاسخ داد: من از ششم ابتدایی کار کردم و شدم پدر خانواده تا بچه ها بزرگ شوند. برای خواندن دیپلم به کلاس های شبانه و برای رشته مورد علاقه ام به کلاس استاد سمندریان می رفتم. بعد از تمام شدن کلاس ها به دانشکده هنرهای زیبا رفتم، چون از محیط آنجا خیلی خوشم می آمد.
از کودکی و نوجوانی اهل کتاب بودم، کتاب باعث شد که به سمت هنر بروم و درمواقع بیکاری مجلات میخواندم و اطلاعات عمومیم افزایش می یافت و علاقمند به هنر شدم. در مطبوعاتی که میخواندم یک اعلامیه دیدم که اداره هنرهای دراماتیک، اداره تئاتر شده است. رفتیم آنجا و دکتر رکن الدین خسروی ثبت نام میکردند، درآنجا دوره دیدیم که سال 1338 بود و استاد مشایخی هم درآنجا بودند. با دوستان گروهی تشکیل دادیم و کارگردان نداشتیم واز استاد سمندریان خواستیم که رهبری گروه مارا به عهده بگیرند. گروه تشکیل شدو چند نمایش را اجرا کردیم که بهترینشان آندورای ماکس فریش بود، ادامه دادیم این کار رو، ولی من یکجا نماندم و مدام میگفتم این یک تجربه ای استو باید دنبال تجربه های دیگر هم باشم. دوسال اداره تئاتر رفتم و بعدآن چندسال کارگاه نمایش بودم و بعدآن تئاتر شهر با دکتر رفیعی گروه تشکیل دادیم و انقلاب شد و دوباره اداره تئاتر بازگشتم.
پورحسینی با بیان اینکه متولد 1320 هستند،گفتند جوان ها باید دراین دوره خود و بدن و ذهنشان را بسازند،در بزرگسالی به دردشان میخورد، من جوانی کردم ولی بیشتر عشق تئاتر بودم و مرتب در صحنه بازی میکردم و اصلا به این فکر نمیکردم زشت یا زیبا هستم و کار خودم را می کردم. من دوره اول کلاس ها با آقای سعید پورصمیمی، اسماعیل محرابی و استاد فنی زاده هم دوره ای بودم.
که در ادامه مهران مدیری از اسماعیل محرابی و سعید پورصمیمی برای حضور در دورهمی دعوت به عمل آورد. و پرویز پورحسینی از داریوش اسدزاده هم یاد کرد.
مهران مدیری خاطره ای از بازی تئاتر پرویز پورحسینی بازگو کرد: بنظرم یکی از درخشانترین بازی های تئاتری در تاریخ تئاتر ما، به نام «ماهان کوشیار» بود که خودم حضور داشتم و تماشا کردم و هیچوقت فراموش نمی کنم. یکی دیگر از درخشانترین بازی ها، فیلم کمال الملک بود که اولین حضور سینمایی شما بعداز انقلاب بود.
مدیری درباره اثرهای مورد علاقه پورحسینی سوال کردو او گفت: من فیلم طلسم را دوست دارم که حضور متفاوتی داشتم و همه از من متنفر می شدند و دهه شصتی ها از من می ترسیدند. فیلم دیگر هم ایستگاه بود که کار یدالله صمدی بود که خیلی دوست داشتم.
سوالی که مهران مدیری از همه میهمانان میپرسد، پرویز پورحسینی هم ازاین سوال مستثنا نشد، درباره عاشقی بود، و مدیری این پاسخ را شنید: تئاتر که معلوم است، ولی در جوانی عاشق میشدیم و خجالت می کشیدیم که بیان کنیم، چندسال طرف را دنبال میکردیم و یهو غیب می شد و می فهمیدیم طرف رفته انگلیس. پسری دارم که با مادرش همکار بودم، قبل ازدواج می آمدند و هرشب برنامه من را تماشا میکردندو ما باهم ازدواج کردیم و درسال 74 براثر سرطان درگذشتو پسری برای من به جا گذشت که خیلی عالی است. و دو فرزند دارد به نام های سپهر و ستاره.
یکی از موارد جالبی که مهمان برنامه تاکید کرد، مسافرت مردم درایام تعطیل به سمت شمال بود که با شوخی مهران مدیری همراه شد. مورد دیگر هم که پورحسینی با لحن طنز بیان کرد، بلندگوی وانتی ها بود که مهران مدیری هم به طرز وحشتناکی ازاین قضیه ابراز نارضایتی کرد.
درانتها هم پرویز پورحسینی یک تابلوی رنگ روغن که برای سال های گذشته بود را با امضای خود، تقدیم موزه دورهمی کرد.