مرگ جری لوییس از خبرهای غمناکی است که این روزها شنیده میشود،خبر درگذشت جری لوییس با سرعت بالایی رسانه ای شد که دلیل بر محبوبیت زیاد او می باشد،با شنیدن نام لوییس و یادآوری های شوخی ها و طنزهای او خنده بر لبها می مشاند،اما حالا با شندن خبر درگذشت جری لوییس خاطره های کهنه قد علم کرده و شادی غمناکی را یادآور میشود.جری لوییس در سن ٩١سالگی چشم از جهان فروبست و خبر درگذشت او شوک بزرگی بود که جامعه هنری را در بر گرفت.دلیل مرگ جری لوییس طبق اعلام خبرگزاری های غیررسمی تا به این هنگام کهولت سن اعلام شده است، این کمدین شهیر آمریکایی در دهه ٩٠ زندگی اش درگذشت.همه ما جری لوییس را به خاطر شوخیهای خندهآور و ژستهای بامزهاش و بنیاد خیریهاش می شناسیم. او در بیش از ٥٠ فیلم بازی کرد و فعالیتهای گسترده انساندوستانه وسیعی در زندگیاش داشت.
بیوگرافی
جری لوییس کمدین،تهیه کننده،نویسنده و کارگردان سرشناس آمریکایی در شانزدهم مارس ١٩٢٦ در نوارک واقع در نیوجرسی چشم به جهان گشود.
نام او را «جوزف لویچ» یا بنا به قولی «ژروم لویچ» گذاشتند. پدرش «دنی لوییس» واریته (نمایش متنوع همراه با ساز و آواز) اجرا میکرد. لوییس از سال 1942 یعنی از شانزده سالگی بازی در نمایشهای کمدی را آغاز کرد و دو سال بعد و در هجده سالگی ازدواج کرد.
جری لوییس در طول مدت عمر حرفهای خود جوایز متعددی را از جشنواره فیلم کمدی آمریکا، دوربین طلایی، اتحادیه منتقدین فیلم لوسآنجلس و جشنواره فیلم ونیز از آن خود کرده است و در منطقه یادبود مشاهیر هالیوود دو ستاره برای خود دارد.
این بازیگر کمدین دو 88 سالگی سینما با حضور در تئاتر چینی TCL با فرو بردن دست و پای خود در سیمان نرم ، اثر دست و پای خود را جاودان کرد. در طول برگزاری این مراسم خنده و شوخی همچنان از چهره این ستاره کمدی باقی مانده بود.
مارتین و لوییس
لوییس شهرت اولیه خود را در کنار «دین مارتین» خواننده به دست آورد. مارتین همواره مردی عاقل بود که باید با لوییس دیوانه سرمیکرد. گروه کمدی مارتین و لوییس با تعداد زیادی از نمایشهای متنوع در دهه چهل معروف شدند. شاید شهرت و محبوبیت لوییس به این خاطر بود که بیشتر اوقات فیالبداهه از کلمات و حالات خندهآور استفاده میکرد و زیاد پایبند متن نبود. در اواخر دهه 1940 آن دو با برنامههای شبانهشان کاملا شناخته شدند. منتقدین اغلب قادر به توصیف حالات بینظم و شلوغ آن دونبودند و فقط به یک جمله بسنده میکردند: «مارتین آواز میخواند و لوییس دلقکبازی درمیآورد.» ولی تماشاچیان از انرژی و هیجان این تیم دو نفره لذت میبردند و همیشه برنامه آنها را از تلویزیون و استودیو پارامونت پیکچرز دنبال میکردند. کمکم نقش مارتین در فیلمنامهها کمرنگتر شد و توجهات، بیشتر به لوییس معطوف میشد.بهطوری که یکبار چاپ lookعکسی بزرگ از این زوج را در مجله کرد. این عکس در حقیقت تصویر لوییس را نشان میداد و تنها گوشهای از صورت مارتین دیده میشد. این کار عملا مارتین را از لوییس دور کرد و سرانجام در سال 1954 این زوج حرفهای از یکدیگر جدا شدند اما پس از جدایی هر دوی آنها به شهرت انفرادی دست یافتند. باردیگر که این دو در کنار هم دیده شدند در سال 1976 و در فیلمی به کارگردانی «فرانک سیناترا» بود که بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت. لوییس در سال 2005 در کتاب «این ومن یک داستان عاشقانه» احساس خود را نسبت به همکار قدیمیاش «دین مارتین» بیان کرد.
ستاره کمدی
پس از انحلال گروه «مارتین و لوییس»، جری در استودیوی پارامونت پیکچرز به کار ادامه داد و یک ستاره کمدی بزرگ شد. نخستین فیلم سینمایی او «مجرم ظریف» (1957) نام داشت. او پس از آن در پنج فیلم سینمایی دیگر ظاهر شد.
لوییس در دهه 1950 استعداد خود در زمینه آوازهخوانی را به نمایش گذاشت و در این بخش هم موفق ظاهر شد. آهنگ معروف او در آن زمان «فقط به تو بستگی دارد» نام داشت که در سال 1958 اجرا شد. در سال 1960 در فیلم «پادو» بازی کرد. فیلمی که نخستین کار او در زمینه تهیهکنندگی و کارگردانی بود. لوییس این فیلم را در هتل «فونتن بلو» در میامی و با بودجهای بسیار کم ساخت. در آن زمان لوییس روزها در هتل فیلم بازی میکرد و شبها در آن برنامه اجرا میکرد. او برای ساخت فیلم «پادو» از دوربینهای ویدیویی و دوربینهای مداربسته استفاده میکرد تا بتواند در هنگام بازی صحنهها را ببیند. بعد از آن بود که این شیوه یک روش استاندارد برای ضبط فیلمهای هالیوود شد. از دیگر فیلمهایی که در آنها لوییس هم بازیگر و هم کارگردان بود میتوان به «مرد خانمها»، «پسر پیغامرسان» و فیلم معروف «پروفسور دیوانه» اشاره کرد. از سال 1966 یعنی وقتی چهل سال داشت دیگر لوییس آن جوان لاغر و چابک نبود. او دیگر کندتر کار میکرد و بازی برایش سختتر شده بود. از آن سال بود که فروش فیلمهایش رو به کاهش نهاد تا جایی که شرکت فیلمسازی پرامونت پیکچرز احساس کرد دیگر به فیلمهای کمدی جری لوییس نیازی ندارد.از آن پس لوییس به فکر ساخت فیلمهای شخصی افتاد. در سال 1972 فیلم اکران نشده «روزی که دلقک گریه کرد» را ساخت. این فیلم داستانی درام داشت که در اردوگاه نازیها اتفاق افتاد. لوییس دلیل اکران نشدن این فیلم را مشکلات در امور مالی ذکر کرد ولی اخیرا در کتاب «مارتین و من» نوشت که دلیل اصلی اکران نشدن آن فیلم این بود که خود از کارش راضی نبود.از فیلمهای بعدی جری لوییس «کار سخت» (1981) به کارگردانی خودش، «سلطان کمدی» (1983) اثر مارتین اسکورسیزی که در آن با رابرت دنیرو همبازی بود، «رویای آریزونا» (1994) و آخرین کارش «استخوانهای خندهدار» (1995) هستند اما لوییس در اروپا محبوب باقی ماند. منتقدین اروپایی همواره او را بازیگری تحسین برانگیز دانستهاند که روی تکتک حرکاتش تسلط کامل دارد و از این زاویه او را قابل قیاس با هوارد هوکس و آلفرد هیچکاک میدانند. باوجود اینکه لوییس دیگر در فیلمهای کمدی ظاهر نمیشود ولی هنوز هم مردم او را دوست دارند و حرفهای بامزه او به صورت تکه کلامهایی درآمده که در فرهنگ محاوره آمریکا جا بازکرده است.
امور خیریه
در سال 1952 لوییس «بنیاد ضعف عضلانی» را تاسیس کرد و پس از آن در مناسبتهای مختلف سعی کرد برای کمک به بیماران این بنیاد، کمک مالی جمع کند. تلاشهای او تاکنون سبب جمعآوری بیش از دو میلیارد دلار گشته که همگی صرف مراقبت از بیماران عصبی عضلانی و تحقیقات علمی درباره این بیماری شده است.
اوایل مارتین و لوییس در کنار هم این کارها را انجام میدادند ولی بعدها وقتی این دو از یکدیگر جدا شدند لوییس به تنهایی این امر خیر را ادامه داد. لوییس از سال 1952 رییس این بنیاد بوده است. در سال 1977 جری لوییس تنها شخصیت سرشناسی بود که نامزد و برنده جایزه صلح نوبل شد و در سال 1985 از طرف سازمان دفاع آمریکا بهخاطر خدمات عمومی قابل توجهش مدال افتخار دریافت کرد.
زندگی خصوصی
پدر و مادر لوییس «دنی و رائه لوییس» نام داشتند و هر دو بهطور حرفهای در عالم هنر فعالیت میکردند. پدرش نمایش اجرا میکرد و مادرش در رادیو پیانو مینواخت وقتی جری تنها پنج سال داشت در رادیو آواز خواند. وقتی پانزده ساله شد کاملا به اجرای پانتومیم و برنامههای کمیک تسلط داشت. او کت و شلوار گشاد و آویزانی را بر تن میکرد و نمایش اجرا میکرد و با همین تجهیزات ساده همه را میخنداند. در آن زمان بود که «مکس کولمن» همکار پیشکسوت پدرش به او توصیه کرد کارش را جدی بگیرد چون حتما موفق خواهد بود و همینطور هم شد و شهرت لوییس جهانی شد. یکی از علایق همیشگی لوییس بازی «بیسبال» است. او در دهه پنجاه و شصت بیسبال بازی میکرد و عضو تیم «لوس آنجلس لجرز» بود. لوییس در سال 1967استاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی شد و سلسله سخنرانیهای وی در آن دانشگاه در کتابی به نام «فیلمساز مطلق» به چاپ رسید. موضوعی که شاید کمتر کسی از آن اطلاع داشته باشد. این است که لوییس هشت بار برنده جایزه بهترین کارگردان سال در اروپا شد. «ژان لوگگودارد» کارگردان فرانسوی درباره وی میگوید: جری لوییس تنها کارگردان آمریکایی است که فیلمهای مترقی ساخته است. او بسیار بهتر از چاپلین و کیتون میباشد. وقتی نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد، مجری مراسم درباره او گفت «جری لوییس مردی برای تمام فصول، تمام مردم و تمام اعصار است و نام او در قلب میلیونها نفر از مردم دنیا برابر با صلح، عشق و برادری میباشد.»لوییس در سال 1944 با «پتی پالمر» ازدواج کرد و 36 سال با او زندگی مشترک داشت. آنها پنج پسر به نامهای گاری، ران، اسکات، کریس و آنتونی و هفت نوه و یک نتیجه دارند. جری در سال 1983 با «سم پیتنیک» ازدواج کرد. حاصل زندگی مشترک آنها دختری به نام «دانیلا سارا» متولد 1992 است که به گفته جری «چراغ زندگی و هوای ریههای آنهاست.»لوییس یک شعار همیشگی دارد که برای مردم بسیار زیباست. او میگوید «من فقط یک بار زندگی میکنم. بنابراین بگذارید هر خوبی که میتوانم بکنم و هر محبتی که مایلم نسبت به دیگران ابراز دارم. بگذارید، نه این احساس را سرکوب نمایم و نه آن را به تاخیر اندازم زیرا دیگر به دنیا نخواهم آمد.»
درنهایت جری لوئیس به علت کهولت سن در سال 2017 در91 سالگی درگذشت.