روز عرفه:
روز عرفه نهمین روز ذیحجه و از جمله روز های مهم برای مسلمانان به خصوص شیعیان می باشد.
روز عرفه اگر چه دو میان مسلمانان عید محسوب نمیشود اما همچون عید از ارزش بالایی برخوردار است.
امام سوم شیعیان حرکت خود وا پس از مراسم حج به سوی کربلا آغاز کرد اهمیت این روز را دو چندان نموده است و زیارت امام سوم در این روز بسیار سفارش شده است.
«دعای امام حسین در روز عرفه» از مهمترین اعمال این روز است که پس از نماز ظهر و عصر خوانده میشود. عید قربان پس از روز عرفه قرار دارد.
آنگاه که جبرئیل (ع) مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت : «عرفت؟» یعنی «یاد گرفتی؟» و او پاسخ داد آری. لذا به این نام خوانده شد.
اعمال روز عرفه:
اعمال غیر حجاج برای روز عرفه:
از اعمال برای غیر حجاج برای روز عرفه دعاها، نمازها و اعمال مختلفی (از جمله غسل) ذکر شدهاست که شیعیان از جمله افرادیکه در حج حضور ندارند بجا میآورند. از جمله مهمترین این اعمال دعای امام سوم شیعیان در روز عرفهاست.
اعمال حجاج برای روز عرفه:
و برای حجاج در این روز این است که حجاج از شهر مکه به صحرای عرفات آمده و در آنجا به راز و نیاز و دعا پرداخته و پس از نماز ظهر و عصر این دعا را در کنار کوه جبل الرحمة میخوانند. سپس حجاج بهسمت سرزمین مشعر الحرام حرکت میکنند تا در روز عید قربان در سرزمین منا باشند.
خطبهٔ روز عرفه، خطبه اصلی مراسم حج واجب است که هرساله توسط بالاترین مفتی عربستان سعودی خوانده میشود.
دعای روز عرفه:
سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُکمُهُ
منزه است خدایى که در آسمان است عرش او منزه است خدایى که در زمین است فرمان و حکمش
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ
منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد
سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ
منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ سُبْحانَ
منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد منزه است خدایى
الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیهِ پس
که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش * *
بگو سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکبَرُ صد مرتبه
* * منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است
و بخوان توحید صد مرتبه و آیة الکرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه و بگو :
لا اِلهَا ِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریک لَهُ لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ یحْیى وَیمیتُ
معبودى جز خدا نیست یگانه اى که شریک ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده کند و بمیراند
وَیمیتُ وَیحْیى وَهُوَ حَىُّ لا یموُتُ بِیدِهِ الْخَیرُ وَهُوَ عَلى کلِّشَىْءٍ
و بمیراند و زنده کند و او است زنده اى که نمیرد هرچه خیر است بدست او است و او بر هر چیز
قَدیرٌ ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیومُ وَاَتوُبُ
توانا است * * * آمرزش خواهم از خدایى که معبود بحقى جز او نیست که زنده و پاینده است
اِلَیهِ ده مرتبه یا اَللّهُ ده مرتبه یا رَحْمنُ ده مرتبه یا رَحیمُ ده مرتبه یا بَدیعَ
و بسویش توبه کنم * * * * * اى خدا * * * * * اى بخشاینده * * * * * اى مهربان * * * * * اى پدیدآرنده
السَّمواتِ وَالاْرْضِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکرامِ ده مرتبه یا حَىُّ یا قَیومُ ده
آسمانها و زمین اى صاحب جلالت و بزرگوارى * * * * * اى زنده و اى پاینده #
مرتبه یا حَنّانُ یا مَنّانُ ده مرتبه یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ده مرتبه امینَ ده مرتبه
* * اى پرعطا اى پرنعمت * * * * * اى که معبودى جز تو نیست * * * * * اجابت کن * * * * *
ذکر صلوات از حضرت صادق علیه السلام
پس بگو اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک یا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ یا
* * * خدایا از تو خواهم اى کسى که او نزدیکتر است به من از رگ گردن اى
مَنْ یحوُلُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ یا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاَْعْلى وَبِالاُْفُقِ
که حائل شود میان انسان و دلش اى که او در دیدگاه اعلى است و در افق
الْمُبینِ یا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى یا مَنْ لَیسَ کمِثْلِهِ
آشکارى است اى که او بخشاینده است و بر عرش استیلا دارد اى که نیست مانندش
شَىْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ اَسْئَلُک اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ
چیزى و او شنوا و بینا است از تو خواهم که درود فرستى بر محمد و آل محمد
و بخواه حاجت خود را که برآورده خواهد شد انشاءالله تعالى پس بخوان این صَلَوات را که از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هر که بخواهد مسرور کند محمّد و آل محمّد را در صَلَوات بر ایشان بگوید:
اَللّهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى وَیا خَیرَ
خدایا اى بخشنده ترین عطابخشان و اى بهترین
مَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى
درخواست شدگان و اى مهربانترین کسى که از او مهربانى جویند خدایا درود فرست بر محمد و آلش در
الاَْوَّلینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الاَّْخِرینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
زمره پیشینیان و درود فرست بر محمد و آلش در زمره پسینیان و درود فرست بر محمد
وَآلِهِ فِى الْمَلاَءِ الاَْعْلى وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الْمُرْسَلینَ
و آلش در ساکنین عالم بالا و درود فرست بر محمد و آلش در زمره مرسلین
اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّداً وَآلَهُ الْوَسیلَةَ وَالْفَضیلَةَ وَالشَّرَفَ وَالرِّفْعَةَ
خدایا عطا کن به محمد و آلش مقام وسیله و فضیلت و شرف و رفعت
وَالدَّرَجَةَ الْکبیرَةَ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ
و درجه بلند خدایا من ایمان آوردم به محمد صلى الله علیه و آله
وَلَمْ اَرَهُ فَلا تَحْرِمْنى فِى الْقِیمَةِ رُؤْیتَهُ وَارْزُقْنى صُحْبَتَهُ وَتَوَفَّنى
با اینکه او را ندیده ام پس در روز قیامت از دیدارش محرومم مفرما و مصاحبت و همنشینى او را روزیم فرما
عَلى مِلَّتِهِ وَاسْقِنى مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیاً سآئِغاً هَنَّیئاً لا اَظْمَاءُ
و بر کیش او بمیرانم و بنوشانم از حوض او (حوض کوثر) نوشاندنى سیراب و جانبخش و گوارا که
بَعْدَهُ اَبَداً اِنَّک عَلى کلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى
پس از آن هرگز تشنه نشوم که براستى تو بر هرچیز توانایى خدایا من ایمان آورده ام به محمد صلى
اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَلَمْ اَرَهُ فَعَرَِّفْنى فِى الْجِنانِ وَجْهَهُ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً
الله علیه وآله و او را ندیده ام پس در بهشت رویش را به من نشان ده خدایا برسان به محمد
صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ مِنّى تَحِیةً کثیرَةً وَسَلاماً
صلى الله علیه و آله از جانب من تحیتى بسیار و سلامى
پس بخوان دعاء اُمِّ داوُد را که ذکر آن در اعمال ماه رجب گذشت پس بگو این تسبیح را که ثواب آن احصاء نمى شود از کثرت و ما به جهت اختصار ترک کردیم ذکر آنرا و آن تسبیح این است :
سُبْحانَ اللّهِ قَبْلَ
منزه باد خدا پیش از
کلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ بَعْدَ کلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ مَعَ کلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ
هر کس و منزه باد خدا پس از هرکس و منزه باد خدا با هرکس و منزه باد
اللّهِ یبْقى رَبُّنا ویفْنى کلُّ اءَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یفْضُلُ تَسْبیحَ
خدا که باقى ماند پروردگار ما و فانى شود هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح
الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کثیراً قَبْلَ کلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یفْضُلُ
تسبیح گویان فزونى بسیارى پیش از هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر
تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کثیراً بَعْدَ کلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً
تسبیح تسبیح گویان فزونى بسیارى پس از هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که
یفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کثیراً مَعَ کلِّ اَحَدٍ وَ سُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحِینَ
فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان فزونى بسیار با هر کس ، و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان
فَضْلاً کثیراً لِرَبِّنَا الْباقى وَیفْنى کلُّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً لا یحْصى وَلا یدْرى وَلا ینْسى وَلا
برترى بسیارى براى پروردگار ما که باقى ماند و جز او فانى شودهر کس و منزه باد خدا تنزیهى که به شماره در نیاید و دانسته نشود و فراموش نگردد و
یبْلى وَلا یفْنى وَلَیسَ لَهُ مُنْتَهى وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یدوُمُ
کهنه نشود و فنا نپذیرد و انتهایى برایش نباشد و منزه باد خدا تنزیهى که دوام داشته باشد
بِدَوامِهِ وَیبْقى بِبَقآئِهِ فى سِنِى الْعالَمینَ وَشُهوُرِ الدُّهوُرِ وَاَیامِ
به دوام او و باقى ماند به بقاى او در طول سالهاى این جهان و سایر جهانیان و ماههاى این روزگار و هر روزگار و روزهاى
الدُّنْیا وَساعاتِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ وَسُبْحانَ اللّهِ اَبَدَ الاَْبَدِ وَمَعَ الاَْبَدِ مِمّا
دنیا و ساعات شب و روز و منزه باد خدا تا جاویدان است جاوید و همراه با جاوید بدانسان که
لا یحْصیهِ الْعَدَدُ وَلا یفْنیهِ الاَْمَدُ وَلا یقْطَعُهُ الاَْبَدُ وَتَبارَک اللّهُ
شماره اش نتوان کرد و زمان و مدت آنرا به فنا نکشاند و قطعش نکند ((هرگز)) و بزرگ است خدا
اَحْسَنُ الْخالِقینَ پس بگو: وَالْحَمْدُ لِلّهِ قَبْلَ کلِّ اَحَدٍ وَالْحَمْدُ لِلّهِ بَعْدَ کلِّ
بهترین آفریدگان * * * * * و ستایش خاص خدا است پیش از هرکس و ستایش از آن او است پس از هر
اَحَدٍ تا آخر دعا لکن بجاى هر سُبْحانَاللّهِ الْحَمْدُلِلّهِ بگو و چون به اَحْسَنُ
کس * * * * * * * * * * * * * منزه است خدا و ستایش خاص خداست * * * * * بهترین
الْخالِقینَ رسیدى بگو: لا اِلهَ اِلا اللّهُ قَبْلَ کلِّ اَحَدٍ تا به آخر بجاى سُبْحانَ اللّهِ
آفریدگان * * * * * معبودى نیست جز خدا پیش از هرکس * * * * * * * * * * منزه است خدا
لا اِلهَ اِلا اللّهُ مى گوئى و بعد از آن بگو: وَاللّهُ اَکبَرُ قَبْلَ کلِّ اَحَدٍ تا به آخر که بجاى
جز او خدایى نیست * * * * * * * * * * و خدا بزرگتر است از توصیف پیش از هر کس * * * * * * * * *
سُبْحانَ اللّهِ اَللّهُ اَکبَرُ مى گوئى
منزه است خدا و خدا بزرگتر است از توصیف
پس مى خوانى دعاى : اَللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاءَ وَتَهَیاءَ را که در اعمال شب جمعه گذشت پس بخوان دعاء على بن الحسین علیه السلام را که شیخ طوسى در مصباح المتهجّد ذکر فرموده اَللّهُمّ اَنْتَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمینَ مؤ لّف گوید که این دعا چون دعاى در مَوْقِفِ عَرَفات بود بعلاوه هم بسیار طولانى بود ما ذکر ننمودیم و بخوان نیز در این روز با خشوع و رِقّت دعاى آن حضرت که در صحیفه کامله است و آن دعاى چهل و هفتم است و مشتمل است بر جمیع مطالب دنیا و آخرت صَلَواتُ اللّهِ عَلى مُنْشیها
دعاى حضرت حسین علیه السلام در روز عرفه
و از جمله دعاهاى مشهور این روز دعاى حضرت سید الشهداء علیه السلام است بشر و بشیر پسران غالب اسدى روایت کرده اند که پسین روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بودیم پس از خیمه خود بیرون آمدند با گروهى از اهل بیت و فرزندان و شیعیان با نهایت تَذَلُّل و خشوع پس در جانب چپ کوه ایستادند و روى مبارک را بسوى کعبه گردانیدند و دستها را برابر رو برداشتند مانند مسکینى که طعام طلبد و این دعا را خواندند:
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَیسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کصُنْعِهِ
ستایش خاص خدایى است که نیست براى قضا و حکمش جلوگیرى و نه براى عطا و بخششش مانعى و نه مانند ساخته اش
صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ
ساخته هیچ سازنده اى و او است بخشنده وسعت ده که آفرید انواع گوناگون پدیده ها را و
بِحِکمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَیهِ الطَّلایعُ وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ
به حکمت خویش محکم ساخت مصنوعات را طلایه ها(ى عالم وجود) بر او مخفى نیست و امانتها در نزد او ضایع نشود
جازى کلِّ صانِعٍ وَرائِشُ کلِّ قانعٍ وَراحِمُ کلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ
پاداش دهنده عمل هر سازنده و سامان دهنده زندگى هر قناعت پیشه و مهربان نسبت به هر نالان ، فروفرستنده
الْمَنافِعِ وَالْکتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ
هر سود و بهره و آن کتاب جامع که فرستادش بوسیله نور آن نور درخشان و او است که دعاها را شنواست
وَلِلْکرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَیرُهُ وَلا
و گرفتاریها را برطرف کند و درجات را بالا برد و گردنکشان را ریشه کن سازد پس معبودى جز او نیست و
شَىْءَ یعْدِلُهُ وَلَیسَ کمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُاللَّطیفُ الْخَبیرُ
چیزى با او برابرى نکند و چیزى همانندش نیست و او شنوا است و بینا و دقیق و آگاه
وَهُوَ عَلى کلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَیکوَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیةِ لَک
و او بر هرچیز توانا است خدایا من بسوى تو اشتیاق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم
مُقِرّاً بِاَنَّک رَبّى وَ اِلَیک مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِک قَبْلَ اَنْ اَکونَ
اقرار دارم به اینکه تو پروردگار منى و بسوى تو است بازگشت من آغاز کردى وجود مرا به رحمت خود پیش از آنکه باشم
شَیئاً مَذْکورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکنْتَنِى الاْصْلابَ آمِناً
چیز قابل ذکرى و مرا از خاک آفریدى آنگاه در میان صلبها جایم دادى و ایمنم ساختى
لِرَیبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ
از حوادث زمانه و تغییرات روزگار و سالها و همچنان همواره از
صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاْیامِ الْماضِیةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیةِ لَمْ
صلبى به رحمى کوچ کردم در ایام قدیم و گذشته و قرنهاى پیشین
تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِک بى وَلُطْفِک لى وَاِحْسانِک اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ
و از روى مهر و راءفتى که به من داشتى و احسانت نسبت به من مرا به جهان نیاوردى در دوران حکومت پیشوایان
الْکفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَک وَکذَّبُوا رُسُلَکلکنَّک اَخْرَجْتَنى لِلَّذى
کفر آنان که پیمان تو را شکستند و فرستادگانت را تکذیب کردند ولى در زمانى مرا بدنیا آوردى که
سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ یسَّرْتَنى وَفیهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِک
پیش از آن در علمت گذشته بود از هدایتى که اسبابش را برایم مهیا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى و پیش از
رَؤُفْتَ بى بِجَمیلِ صُنْعِک وَسَوابِغِ نِعَمِک فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ
این نیز به من مهر ورزیدى بوسیله رفتار نیکویت و نعمتهاى شایانت که پدید آوردى خلقتم را از منى
یمْنى وَاَسْکنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَینَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ لَمْ
ریخته شده و جایم دادى در سه پرده تاریکى (مشیمه و رحم و شکم ) میان گوشت و خون و پوست
تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَیئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى
و گواهم نساختى در خلقتم و واگذار نکردى به من چیزى از کار خودم را سپس بیرونم آوردى بدانچه
سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْیا تآمّاً سَوِیاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً
در علمت گذشته بود از هدایتم بسوى دنیا خلقتى تمام و درست و در حال طفولیت و خردسالى
صَبِیاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ
در گهواره محافظتم کردى و روزیم دادى از غذاها شیرى گوارا و دل پرستاران را
الْحَواضِنِ وَکفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَکلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ
بر من مهربان کردى و عهده دار پرستاریم کردى مادران مهربان را و از آسیب جنیان
وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّیادَةِ وَالنُّقْصانِفَتَعالَیتَ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ حتّى
نگهداریم کردى و از زیادى و نقصان سالمم داشتى پس برترى تو اى مهربان و اى بخشاینده تا
اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکلامِاَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِنْعامِ وَرَبَّیتَنى
آنگاه که لب به سخن گشودم و تمام کردى بر من نعمتهاى شایانت را و پرورشم دادى
زایداً فى کلِّ عامٍ حَتّى إ ذَا اکتَمَلَتْ فِطْرَتى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى اَوْجَبْتَ
هرساله زیادتر از سال پیش تا آنگاه که خلقتم کامل شد و تاب و توانم به حد اعتدال رسید واجب کردى
عَلَىَّ حُجَتَّک بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَک وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِکمَتِک
بر من حجت خود را بدین ترتیب که معرفت خود را به من الهام فرمودى و بوسیله عجایب حکمتت به هراسم انداختى
وَاَیقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِکوَاَرْضِک مِنْ بَدائِعِ خَلْقِک
و بیدارم کردى بدانچه آفریدى در آسمان و زمینت از پدیده هاى آفرینشت
وَنَبَّهْتَنى لِشُکرِک وَذِکرِک وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَک وَعِبادَتَک
و آگاهم کردى به سپاسگزارى و ذکر خودت و اطاعت و عبادتت را بر من واجب کردى
وَفَهَّمْتَنى ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُک وَیسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِک وَمَنَنْتَ
و آنچه رسولانت آورده بودند به من فهماندى و پذیرفتن موجبات خوشنودیت را برایم آسان کردى
عَلَىَّ فى جَمیعِ ذلِک بِعَونِک وَلُطْفِک ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَیرِ الثَّرى لَمْ
و در تمام اینها به یارى و لطف خود بر من منت نهادى سپس به اینکه مرا از بهترین خاکها آفریدى
تَرْضَ لى یا اِلهى نِعْمَةً دُونَ اُخرى وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ
راضى نشدى اى معبود من که تنها از نعمتى برخوردار شوم و از دیگرى منع گردم بلکه روزیم دادى
وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّک الْعَظیمِ الاْعْظَمِ عَلَىَّ وَاِحْسانِک الْقَدیمِ
از انواع (نعمتهاى ) زندگى و اقسام لوازم کامرانى و این بواسطه آن نعمت بخشى بزرگ و بزرگترت بود بر من و آن احسان دیرینه ات بود
اِلَىَّ حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَمیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّى کلَّ النِّقَمِ
نسبت به من تا اینکه تمام نعمتها را بر من کامل کردى و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى
لَمْ یمْنَعْک جَهْلى وَجُرْاءَتى عَلَیک اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما یقَرِّبُنى
باز هم نادانى و دلیرى من بر من جلوگیرت نشد از اینکه راهنماییم کردى بدانچه مرا به تو نزدیک کند
اِلَیک وَوَفَّقْتَنى لِما یزْلِفُنى لَدَیک فَاِنْ دَعَوْتُک اَجَبْتَنى وَاِنْ سَئَلْتُک
و موفقم داشتى بدانچه مرا به درگاهت مقرب سازد که اگر بخوانمت پاسخم دهى و اگر بخواهم از تو
اَعْطَیتَنى وَاِنْ اَطَعْتُک شَکرْتَنى وَاِنْ شَکرْتُک زِدْتَنى کلُّ ذلِک
به من عطا کنى و اگر اطاعتت کنم قدردانى کنى و اگر سپاسگزاریت کنم بر من بیفزایى و همه اینها
اِکمالٌ لاِنْعُمِک عَلَىَّ وَاِحْسانِک اِلَىَّ فَسُبْحانَک سُبْحانَک مِنْ مُبْدِئٍ
براى کامل ساختن نعمتهاى تو است بر من و احسانى است که نسبت به من دارى پس منزهى تو، منزه از آن رو که آغازنده
مُعیدٍ حَمیدٍ مَجیدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُک وَعَظُمَتْ الاَّؤُک فَاءَىُّ نِعَمِک ی ا
نعمتى و بازگرداننده و ستوده و بزرگوارى بسى پاکیزه است نامهاى تو و بزرگ است نعمتهاى تو پس اى
اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِکراً اءَمْ اَىُّ عَطایاک اءَقُومُ بِها شُکراً وَهِىَ یا
معبود من کدامیک از نعمتهایت را بشماره درآورده و یاد کنم یا براى کدامیک از عطاهایت به سپاسگزارى اقدام کنم در صورتى که آنها
رَبِّ اَکثَرُ مِنْ اَنْ یحْصِیهَا الْعآدّوُنَ اءَوْ یبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ
اى پروردگار من بیش از آن است که حسابگران بتوانند آنها را بشمارند یا دانش حافظان بدانها رسد سپس اى خدا
ما صَرَفْتَ وَدَرَاءْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ اءَکثَرُ مِمّا ظَهَرَ لى
آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور کرده و باز داشتى بیشتر بوده از آنچه برایم آشکار شد
مِنَ الْعافِیةِ وَالسَّرّآءِ وَاَنَا اَشْهَدُ یا اِلهى بِحَقیقَةِ ایمانى وَعَقْدِ
از تندرستى و خوشى و من گواهى دهم خدایا به حقیقت ایمان خودم و بدانچه تصمیمات یقینم بدان بسته است
عَزَماتِ یقینى وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدى وَباطِنِ مَکنُونِ ضَمیرى
و توحید خالص و بى شائبه خود و درون سرپوشیده نهادم
وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى وَاَساریرِ صَفْحَةِ جَبینى وَخُرْقِ
و رشته هاى دید نور چشمانم و خطوط صفحه پیشانیم
مَسارِبِ نَفْسى وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینى وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى
و رخنه هاى راههاى تنفسم و پرده هاى نرمه بینیم و راههاى پرده گوشم
وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیهِ شَفَتاىَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى وَمَغْرَزِ
و آنچه بچسبد و روى هم قرار گیرد بر آن دو لبم و حرکتهاى تلفظ زبانم و محل پیوست کام
حَنَک فَمى وَفَکى وَمَنابِتِ اَضْراسى وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى
(فک بالاى ) دهان و آرواره ام و محل بیرون آمدن دندانهایم و محل چشیدن خوراک و آشامیدنیهایم
وَحِمالَةِ اُمِّ رَاءْسى وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَلیهِ تامُورُ
و رشته و عصب مغز سرم و لوله (حلق ) متصل به رگهاى گردنم و آنچه در برگرفته آن را
صَدْرى وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینى وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبى وَاءَفْلاذِ حَواشى
قفسه سینه ام و رشته هاى رگ قلبم و شاهرگ پرده دلم و پاره هاى گوشه و کنار
کبِدى وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعى وَحِقاقُ مَفاصِلى وَقَبضُ
جگرم و آنچه را در بردارد استخوانهاى دنده هایم و سربندهاى استخوانهایم و انقباض
عَوامِلى وَاَطرافُِ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى وَشَعْرى وَبَشَرى
عضلات بدنم و اطراف سر انگشتانم و گوشتم و خونم و موى بدنم و بشره پوستم
وَعَصَبى وَقَصَبى وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى وَجَمیعُ جَوارِحى وَمَا
و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضاء و جوارحم و آنچه بر اینها
انْتَسَجَ عَلى ذلِک اَیامَ رِضاعى وَما اَقلَّتِ الاْرْضُ مِنّى وَنَوْمى
بافته شده از دوران شیرخوارگیم و آنچه را زمین از من بر خود گرفته و خوابم
وَیقَظَتى وَسُکونى وَحَرَکاتِ رُکوعى وَسُجُودى اَنْ لَوْ حاوَلْتُ
و بیداریم و آرمیدنم و حرکتهاى رکوع و سجود من (گواهى دهم ) که اگر تصمیم بگیرم
وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاْعصارِ وَالاْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ اءُؤَدِّىَ شُکرَ
و بکوشم در طول قرون و اعصار بر فرض که چنین عمرى بکنم و بخواهم شکر
واحِدَةٍ مِنْ اءَنْعُمِک مَا اسْتَطَعْتُ ذلِک اِلاّ بِمَنِّک الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ
یکى از نعمتهاى تو را بجا آورم نخواهم توانست جز به لطف خود که آن خود واجب کند بر من
شُکرُک اَبَداً جَدیداً وَثَنآءً طارِفاً عَتیداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنَا
سپاسگزاریت را دوباره از نو و موجب ستایشى تازه و ریشه دار گردد آرى و اگر حریص باشم من
وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِک اءَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِک سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما
و حسابگران از مخلوقت که بخواهیم اندازه نعمت بخشیهاى تو را از گذشته و آینده
حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَیناهُ اَمَداًهَیهاتَ اءنّى ذلِک وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فى
به حساب درآوریم نتوانیم بشماره درآوریم و نه از نظر زمان و اندازه آنرا احصاء کنیم ! هیهات ! کجا چنین چیزى میسر است
کتابِک النّاطِقِ وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها
و تو خود در کتاب گویا و خبر راست و درستت خبر داده اى که ((اگر بشمارید نعمت خدا را احصاء نتوانید کرد))
صَدَقَ کتابُک اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُک وَبَلَّغَتْ اَنْبِیآؤُک وَرُسُلُک ما اَنْزَلْتَ
خدایا کتاب تو و خبرى که دادى راست است و رساندند پیمبران و رسولانت هرچه را بر ایشان از وحى خویش فروفرستادى
عَلَیهِمْ مِنْ وَحْیک وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دینِک غَیرَ اءَنّى یا اِلهى
و آنچه را تشریع کردى براى آنها و بوسیله آنها از دین و آیین خود جز اینکه معبودا
اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى وَاءَقُولُ مُؤْمِناً
من گواهى دهم به سعى و کوششم و به اندازه رسائى طاعت و وسعم و از روى ایمان
مُوقِناً اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ یتَّخِذْ وَلَداً فَیکونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ یکنْ لَهُ
و یقین مى گویم ستایش خدایى را سزاست که نگیرد فرزندى تا از او ارث برند و نیست برایش
شَریک فى مُلْکهِ فَیضآدَُّهُ فیما ابْتَدَعَ وَلا وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ فَیرْفِدَهُ فیما
شریکى در فرمانروایى تا با او ضدّیت کنند در آنچه پدید آورد و نه نگهدارى از خوارى دارد تا کمکش کند در آنچه
صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلا اللّهُ لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا
بوجود آورد پس منزه باد منزه که اگر بود در آسمان و زمین خدایانى جز او هر دو تباه مى شدند و از هم متلاشى مى گشتند
سُبْحانَ اللّهِ الْواحِدِ الاْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکنْ
منزه است خداى یگانه یکتاى بى نیازى که فرزند ندارد و فرزند کسى نیست و نیست
لَهُ کفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لِلّهِ حَمْداً یعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِکتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِی آئِهِ
برایش همتایى هیچکس ستایش خداى را است ستایشى که برابر ستایش فرشتگان مقرب او و پیمبران
الْمُرْسَلینَ وَصَلَّى اللّهُ عَلى خِیرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیینَ وَآلِهِ
مرسلش باشد و درود خدا بر بهترین خلقش محمد خاتم پیمبران و آل
الطَّیبینَ الطّاهِرینَ الْمُخلَصینَ وَسَلَّمَ
پاک و پاکیزه و خالص او باد و سلام
پس شروع فرمود آن حضرت در سؤ ال و اهتمام نمود در دُعا و آب از دیده هاى مبارَکش جارى بود پس گفت :
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاک کانّى اَراک وَاَسْعِدْنى بِتَقویک وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِیتِک
ترسان خودت کن که گویا مى بینمت و به پرهیزکارى از خویش خوشبختم گردان و به واسطه نافرمانیت بدبختم مکن
وَخِرْلى فى قَضآئِک وَبارِک لى فى قَدَرِک حَتّى لا اءُحِبَّ تَعْجیلَ ما
و در سرنوشت خود خیر برایم مقدر کن و مقدراتت را برایم مبارک گردان تا چنان نباشم که تعجیل آنچه را