متن نوحه برای شب نهم محرم

متن و شعر نوحه برای شب نهم محرم را در این مطلب بخوانید.

شب نهم ماه محرم به نام کیست؟

شب نهم ماه محرم همانند شب های دیگر این ماه به یکی ازشهدای واقعه کربلا اختصاص دارد، شب نهم ماه محرم به حضرت عباس که در شب نهم به شهادت رسید اختصاص دارد.

ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگ ترین یار و یاور حسین(ع) . عباس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. او فرزند علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس(ع) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می دانست. او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می سپارند. او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لب های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.

متن نوحه برای مداحان شب نهم محرم

( داداش دلم با غربت آشنا شد …
شکستم و قدم دو تا شد …
ابروی پیوستت جداشد ، داداش … ) 2
داداش ، از مشک تو هستم می ریزه …
خون تو از دستم می ریزه …
این سری که بستم می ریزه … داداش
افتادی از رو مرکب،داغ تو تا کمر رفت
می غلطیدی روخاک و تیرا همه تاپر رفت …
پاشو،نصیب من غم شده عباس 
یه دنیا ماتم شده عباس
چقدر تنت کم شده عباس … پاشو …
داداش ، برا چی می گی که برم من
برم میشه دعوا تو دشمن
تا سرتو از هم بدزدن ، داداش …
نه از من ونه از تو،چیزی نمونده جونم!
چه جور برم به خیمه،نه میشه نه می تونم
می خوای بدونی عباس،چی کمرم روخم کرد
یه جور زدن نمیشه دیگه تنت رو جمع کرد …


شعرشب نهم محرم

قربان عاشقی،که شهیدان کوی عشق

در روز حشر رتبه ی او آرزو کنند

عباس ِ نامدار،که شاهان روزگار

از خاک کوی او طلب آبرو کنند

دستش فتاد،داد خدا دست دیگری

آنان که منکرند بگو روبرو کنند

اباالفضل،اباالفضل….

گر دست او نه دست خداییست پس چرا

از شاه تا گدا همه رو سوی او کنند

دربار او که قبله ی ارباب حاجت است

باب الحوائج از همه جا گفتگو کنند

متن نوحه شب نهم محرم

بگفتا به مشکش که من لاجرم
به دندان گرفته تورا می برم
ولی ناگهان پاره شد قلب مشک
وشد آسمان ناگهان بر سرم
تنم پر ز پیکان دو دستم به خاک
ولی سوی خیمه دوچشم ترم
نه آبی بمانده دراین پاره مشک
نه رویی که آرد مرا تا حرم
قدم رنجه فرما به بالین من
تو ای شاه خوبان ز لطف و کرم
ببخشا اگر خواندمت یااخا
بگفت مادرت بانوی محترم
وگرنه همانم غلام شما
همانی که خوانده مرا مادرم
بیا و زمن دور کن مشک را
خجالت کشم زانکه آب آورم
به طفلان بگو تا حلالم کنند
همین را بگو جمله ی آخرم

متن مداحی مداحان شب نهم ماه محرم 

جمال حق ز سر تا پاست عباس
به یکتایی قسم یکتاست عباس
اگر چه زاده ام البنین است
ولیکن مادرش زهرا است عباس
***
«غم هجران »
دوست دارم غم هجران عمو سر گردد
بهر ما تشنه لبان آب میسر گردد
من دعا می کنم ای عمه تو آمین بگو
که عمویم به سلامت به حرم برگردد
***
برادر بی تو من یاری ندارم
معین و یار و غمخواری ندارم
زنم بوسه به دستت ای برادر
که من دیگر علمداری ندارم
***
حریم آل طاها را نباشد جرعه آبی
نمانده در وجود من عمو جانم
 دگر تابی بگیر این مشک خشکیده
 نظر کن حال زارم را
ببین جان عمو یکدم نگاه اشکبارم را
***
«قحط آب»
بشتاب ای عمو جان در خیمه قحط آب است
اصغر فتاده مدهوش ، در دامن رباب است
شد آب اگر میسر ، اول بده به اصغر
کاین طفل ناز پرور ، از تشنگی کباب است
                                                               
«نهر علقمه »
از کنار نهر علقمه دست خالی آمدم
هیچ می دانی تو خواهر با چه حالی آمدم
زرد روی و اشک ریز و داغدار و نا امید
پشت من بشکست و با قد هلالی آمدم
***
«داغ جانسوز »
افتادن تو از اسب در خیمه کرده تأثیر
از داغ خود جوانا کردی برادرت پیر
من دستهایت عباس از خاک بر گرفتم
داغت شکست پشتم اکنون تو دست من بگیر
    ***      
ورد لب مردان ، جهان مردی اوست
ذکر دل و جان عاشقان ، مردی اوست
تاریخ عطش ناک دل شیعه هنوز
سیراب  شریعه جوانمردی اوست
***
یا رب مددی که ره به جانان ببرم
این آب روان بهر طفلان ببرم
دادم به سکینه وعده آب روان
گر دست نباشدم به دندان ببرم
***
از هستی خود چو دیده بستی عبّاس
پشت من خسته دل شکستی عبّاس
دریا ز غم تشنگیت طوفانیست
در دامن موج خون نشستی عبّاس
              ***                    
ایمان ووفا سایه بالای تو بود
ایثار علی نقش به سیمای تو بود
گر لب نزدی به آب دریا عبّاس
دریای ادب میان لبهای تو بود
***
او غربت آفتاب را حس می کرد
در حادثه التهاب را حس می کرد
بی تابی کودکانش آتش می زد
وقتی خنکای آب را حس می کرد
***
وقتی به زمین ز روی زین می افتاد
چون دست نداشت بر جبین می افتاد
در کرب و بلا فرشتگان می دیدند
از خاتم مرتضی نگین می افتاد
    ***      
در خشم تو صولت ولی پیدا بود
در چشم توآن نور جلی پیدا بود
دیدند همه در آن مصاف خونین
در هیبت عبّاس ، علی پیدا بود
***
او وارث پهلوانی حیدر بود
او ساقی کودکان پیغمبر بود
آندم که خمید از غمش پشت حسین علیه السّلام
دیدند که او پناه یک لشکر بود
   ***       
«زبانحال سید الشهدا علیه السّلام»
چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند
دعویت بود که من بازوی حیدر دارم
از صدای سم اسب ، درب حرم می گفتم
خاطر جمع بخوابید که برادر دارم
همه شب حرف من و زینب و کلثوم این بو
که چو عباس دلیری دلاور دارم
***
سبک دشتی
الهی قرص ماهم رفت از دست
علمدار سپاهم رفت از دست
شکسته پشت من از داغ عباس
که آن پشت و پناهم رفت از دست
***
من که با دادن جان اسوه آینده شدم
تشنه جان دادم و با دادن جان زنده شدم
همه گشتند پناهنده به من ، اما من
روز عاشورا را به عباس پناهنده شدم
***
«زبانحال امام حسین علیه السّلام»
ای مرا پشت و پناه آن قدرت ایمان تو
ای شده آب روان شرمنده از احسان تو
کودکان از تشنگی فریاد یاز هرا زنند
رو بیاور آب ای جان حسین قربان تو

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ