معنی شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند چیست

mahdie.mohtashami
شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند سعدی شیرازی شهرت جهانی دارد. معنی شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند بسیار ارزشمند و نزدیک به یکی از احادیث می‌باشد. بدون شک شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند شعر ساده‌ای نیست.

معنی شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند چیست

سعدی شیرازی سخنور بزرگ و ارزشمند ایران زمین شاعر دیروز، امروز و فردا می‌باشد. سعدی شاعر جهانی می‌باشد. سعدی شاعر انسانیت، شاعر اجتماعی می‌باشد. تمام تعابیری که به سعدی داده شده است به حق سزاوار برازنده آن بزرگوار می‌باشد. در این متن تلاش شده است که معنی شعر معروف سعدی بنی آدم اعضای یکدیگرند را بهتر درک کنیم و آن را در چندین جهات مورد مطالعه قرار دهیم.
در این مقاله تلاش می‏شود تا جلوه‏های فاخر انسان‏دوستی و نوع ‏پروری این سخنور بی‏ بدیل که در ابیات مشهور وی به شرح زیر تجلی تام یافته است، توصیف شود:

بنی ‏آدم اعضای یکدیگرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

تو کز محنت دیگران بی‏غمی

که در آفرینش ز یک گوهرند

دگر عضوها را نماند قرار

نشاید که نامت نهند آدمی

(گلستان، باب اول، حکایت دهم)

در این بررسی، نخست به بررسی مضمون بیت‌های مزبور و انعکاس جهانی آن ‏پرداخته می‏شود و سپس از زمینه‌‏ها و سوابق اندیشه مندرج در بیت‌های یاد شده و از مضمون‏‌های مشابهی که در آثار متقدمان برسعدی و متأخران از او یافت می‏شود، سخن خواهد رفت. سرانجام به مقایسه و ارزیابی ضبطهای سه‌‏گانه متفاوتی پرداخته خواهد شد که از بیت اول ابیات سه‏‌گانه مذکور، در نسخه‏‌های متعدد خطی و چاپی گلستان و کلیات سعدی مشاهده می‏گردد.

الف) بررسی مضمون بیت‌های سه‏‌گانه

در بین سروده‏‌های شاعران بزرگ ایران، از متقدمان گرفته تا متأخران، منظومه‌‏ها و اشعار برجسته و به یاد ماندنی بسیاری می‌‏توان سراغ گرفت که از دیرباز، ورد زبان علاقه‏‌مندان به آنان و شیفتگان ادبیات فارسی بوده است؛ ولی بدون شک هیچ یک از آنها، حتی سروده‏های برتر خود سعدی، هرگز نتوانسته است به شهرت و محبوبیت و منزلت والای ابیات سه‏‌گانه مزبور نایل شود. این سه بیت، به‌حق ارجمندترین و فاخرترین جلوه فرهنگ و ادب سرافراز ایران‏زمین و مایه افتخار و سربلندی هر ایرانی است.

به‌ راستی راز این همه مقبولیت بی‌‏نظیر و اشتهار بی‌‏سابقه چیست و در کجاست؟ یافتن پاسخ برای این سؤال کار دشواری نیست: سعدی در این اشعار جاودانی بر مقدس‌‏ترین و محترم‏‌ترین آرمان‏های بشری که در تمام طول تاریخ و در فرهنگ‏ها و تمدن‏های گوناگون، پیوسته مطلوب و منتهای آمال همه آدمیان بوده است، یعنی بر برابری انسان‏ها ـ فارغ از هرگونه ملاحظات ملی، قومی، نژادی، دینی، مذهبی و… ـ و نیز بر ضرورت احساس همدلی و همدردی آنان نسبت به یکدیگر، مهر تأکید می‏نهد و افرادی را که در برابر آلام و مصائب دیگران از خود بی‌‏توجهی و بی‌‏اعتنایی نشان می‏دهند، از جرگه آدمیت خارج می‏داند.‌

ب) اهمیت و انعکاس جهانی

سعدی با سرودن ابیات سه‏‌گانه مذکور که قریب به هشتصد سال قبل از صدور «اعلامیه جهانی حقوق بشر» صادر شد، نه تنها «ملک عجم» را گرفت که «بسیط زمین» را هم در نوردید و حتی به «دایره افلاک» قدم نهاد. توضیح آنکه حدود ۴۰ سال قبل، اخترشناسان سفینه‏ای را به نام Voyager 2 راهی فضا کردند که منظومه شمسی را پشت‏سر گذارد و مأموریت علمی شگفت‏انگیزی را به فرجام رساند. دانشمندان فضاشناس به امید آنکه در آینده روزی موجودات هوشمند فضایی بدین سفینه دست خواهند یافت، دو صفحه گرامافون در آن تعبیه نمودند و روی آنها مطالب گوناگونی ضبط کردند که حاوی پیامی بود از دبیرکل وقت سازمان ملل متحد و نیز پیامی به زبان فارسی با این مضمون: «درود بر ساکنان کرات آسمانی» که به‏دنبال آن، بیت معروف سعدی ذکر شده بود:۶ بنی‏آدم اعضای یکدیگرند…

بررسی پیشینه اندیشه۷

بدون شک مضمون مندرج در ابیات سه‏گانه پیش گفته، بی‏سابقه نیست؛ چرا که در برخی از متون و کتب دینی و نیز در آثار برخی از اندیشمندان و سخنوران متقدم برسعدی، بارها به مضامین و عباراتی برمی‏خوریم که کم و بیش یادآور گفته‏های سخنور مزبور است. هنر بزرگ سعدی و امتیاز برجسته او از این جهت است که وی توانسته است پیام انسانی و جهان‌شمول خود را با ساده‏ترین استدلال و شیواترین و گویاترین بیان به مخاطبانش عرضه دارد.

پس از این مقدمه کوتاه، اکنون به پی‏جویی سوابق این اندیشه و ارائه بعضی از موارد شاخص آنها می‏پردازیم: قدیمی‏ترین اثری که در این زمینه سراغ داریم، در برخی رساله‏های دینی مسیحیت آمده است؛ از آن جمله در «رساله اول پولس رسول۸ ‌به قُرِنتیان» چنین می‏خوانیم: «بدن یک است و اعضای متعدد دارد و تمامی اعضای بدن اگرچه بسیار است، یک تن می‏باشد… و اگر یک عضو دردمند گردد، سایر اعضا با آن همدرد باشند و اگر عضوی عزت یابد، باقی اعضا با او به خوشی آیند.» همو در جایی دیگر (رساله… به اِفِسُسیان) چنین می‏گوید: «هر کس با همسایه خود راست بگوید؛ زیرا که ما اعضای یکدیگریم.»

در قرآن کریم آمده است: «هو الذی انشأکم من نفس واحده: او همان است که شما را از یک تن پدپد آورد.» (سوره انعام، آیه ۹۸) که به روشنی دلالت بر آن دارد که انسان‏ها، جملگی، از منشأ واحدی پدید آمده‏اند. از پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) نیز در باب همبستگی و همدردی مؤمنان با یکدیگر سخنان شایان توجهی نقل شده است. از آن میان، از حضرت رسول(ص) منقول است که: «مثَل المؤمنین فی توادّهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد: اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالسَّهر و الحمی.»۱۱ یعنی: مثَل مؤمنان در دوستی و ابراز مهربانی و عطوفت نسبت به یکدیگر همانند پیکری است که هرگاه عضوی از آن دردمند شود، سایر اعضا با بی‏خوابی و تب با آن عضو همدردی می‏کنند.»۱۲

قریب به همین مضمون، در یکی از حدیث‏های منسوب به حضرت صادق(ع) هم آمده است: «المؤمن اخ المؤمن کالجسد الواحد ان اشتکی شیئاً منه وجد الم ذلک فی سائر جسده»۱۳ یعنی: مؤمن برادر مؤمن است و همانند یک پیکرند که اگر عضوی از آن دردمند شود، دردش را دیگر اجزای پیکر هم درمی‏یابند. حضرت علی(ع) را هم در نهج‏البلاغه، جمله بسیار کوتاهی است حاوی دنیایی از کرامت و انسانیت که در آن، نه تنها همکیشان که همه آدمیان، برادر یکدیگر محسوب شده‏اند: «انّهم صنفان: إما اخٌ لک فی ‏الدین او نظیرٌ لک فی الخلق»۱۴: ‌مردم دو دسته‏اند: یا در دین با تو برادرند، و یا در آفرینش با تو برابرند.

در سروده‏های سخنوران متقدم فارسی هم شاهدمثال‏های فراوانی یافت می‏شود که کم و بیش، یادآور سخن سعدی است. از آن جمله حکیم ناصر خسرو قبادیانی، ضمن یکی از قصیده‏های معروفش «خلق جهان» را ـ فارغ از تعلق‏ها و تعین‏هایشان ـ به مثابه نهال خداوند تلقی می‏کند که شکستن شاخه‏ای از آن یا از جای کندنش، در واقع، تجاوز به حریم خداوند است:

خلق جهان یکسره نهال خدایند

هیچ بنشکن تو زین نهال و نه برکن

مولانا جلال‏الدین محمد بلخی هم در چندین جای آثارش بر همبستگی و همدردی انسان‏ها ـ صرف‏ نظر از ملاحظات قومی، دینی، زبانی و امثال آن ـ اصرار می‏ورزد؛ از جمله در اوایل مثنوی بیتی آورده است که با سخن سعدی تفاوت چندانی ندارد:

گفت: انسان پاره انسان بود

پاره‏ای از نان یقین که نان بود

(دفتر اول، نسخه مصحح رمضانی، ص۱۱، ص۳۱) ‌۱۵

مولانا در جای دیگری از همان دفتر، پیام و ندای الهی را عام‏الشمول می‏داند و آن را منحصر به قوم و نژاد و زبان خاصی نمی‏شمارد:

آن ندایی کاصل هر بانگ و نواست

تُرک و کُرد و پارسی‏گو و عرب

خود چه جای ترک و تاجیک است و زنگ؟۱۶

خود ندا آن است و این باقی، صَداست

فهم کرده آن ندا، بی‏گوش و لب

فهم کرده است آن ندا را چوب و سنگ!

(مولوی، ۱۳۵۶، دفتر اول: ۲۱۱۱- ۲۱۰۹)

وی در دفتر چهارم مثنوی نیز استدلال‏های دیگری در تأیید و تحسین همبستگی انسان‏ها ـ به‏ویژه مؤمنان ـ آورده است:

مؤمنان معدود۱۷، لیک ایمان یکی

… جان حیوانی ندارد اتحاد

گر خورَد این نان، نگردد سیر آن

بلکه این شادی کند از مرگ او

جان گرگان و سگان هر یک جداست

جسمشان معدود، لیکن جان یکی

تو مجو این اتحاد از روح باد

ورکشد بار این، نگردد او گران۱۸

از حسد میرد چو بیند برگ۱۹ ‌او

متحد جانهای شیرین خداست

(همان، دفتر چهارم: ۴۱۴- ۴۰۸)

بر مسلمانان نمی‏آری تو رحم

مؤمنان خویشند و یک تن شَحم۲۰ ‌و لَحم۲۱

رنج یک جزوی ز تن، رنج همه‏ست

گر دم صلح است یا خود ملحمه۲۲ ‌است

(همان دفتر: ۳۲۴۸- ۳۲۴۷)

مولانا در دیوان کبیر (شمس)، پا را از این حد هم فراتر می‏نهد و برادری انسانها را مقوله‏ای فراتر و والاتر از پایبندی به دین یا کافری تلقی می‏کند. وی حداقل در دو غزل بدین معنی اشارت کرده است:

… این جهان و آن جهان یک گوهر است

در حقیقت، کفر و دین و کیش نیست

… جزو درویشند جمله نیک و بد

هر که نبود او چنین، درویش نیست

(مولوی، ۱۳۶۲، غزل ۴۲۵)

پیشتر آ پیشتر، چند از این ره زنی؟۲۳

چون تو منی من توام، چند توی و منی؟

… ما همه یک کاملیم، از چه چنین احولیم؟۲۴

خوار چرا بنگرد سوی فقیران غنی؟

راست چرا بنگرد سوی چپ خویش خوار

هر دو چو دست تواند، چه یمنی۲۵ ‌چه دنی؟۲۶

ما همه یک گوهریم، یک خرد و یک سریم

لیک دوبین گشته‏ایم زین فلک منحنی

… روح یکی دان و تن گشته عدد صدهزار

همچو که بادام‏ها در صفت روغنی۲۷

(همان مأخذ: غزل ۳۰۲۰)

د) بررسی مضمون‏ها و روایتهای مشابه متأخران

در آثار سخنوران بعد از سعدی، مضمون‏هایی مشاهده می‏شود که به سروده سعدی شبیه و یا نزدیک است. احتمال بسیار می‏رود که شماری از این اشعار از سعدی الهام گرفته شده باشد؛ ولی در عین حال، امکان وقوع «توارد»۲۸ را هم نمی‏توان منتفی دانست. سخن را از صائب تبریزی ـ شاعر بلند آوازه قرن یازدهم هجری ـ آغاز می‏کنیم که درباره همبستگی و همدردی انسان‏ها با یکدیگر ابیاتی بس نغز و شیوا دارد:۲۹

تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است

عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد

*

تار و پود موج این دریا به هم پیوسته است

می‏زند برهم جهان را هر که یک دل بشکند

*

پیوسته است سلسله موجها به هم

خود را شکسته هر که دل ما شکسته است

*

هر که پا کج می‏گذارد، ما دل خود می‏خوریم۳۰

شیشه ناموس عالم در بغل داریم ما۳۱

میرزا آقاخان کرمانی ـ از اندیشمندان و سخنوران بزرگ دوران مشروطیت که به خاطر آرمان‏های آزادیخواهانه و انسان‏دوستانه‏اش به فرمان محمدعلیشاه و در حضور او به طرزی فجیع به قتل رسید ـ در مقام تأیید و تحسین برابری و همبستگی انسان‏ها، اشعاری شایان تقدیر دارد:

وحدت نوعیه باید جست زانک

جز یکی نبوَد روان آدمی

آن که جان خود جدا داند ز خلق

آدمی نبوَد به جان آدمی۳۲

به باور او، اگر انسانی همنوعان خود را انسان نشمارد، انسانیتش محل تردید است.

نشمرم ار عضو خود هرچه بنی‏آدم است

از سر انصاف گو پس چه بنی‏آدمم؟

شادی من نیست جز شادی ابناء نوع

جز غم ابناء نوع هیچ نباشد غمم۳۳

محمد اقبال لاهوری ـ شاعر گرانقدر پاکستانی ـ را هم، در تقبیح و مذمت تبعیض‏های ناروایی که به بهانه‏ها و عنوان‏های گوناگون، بر بسیاری از انسان‏ها تحمیل می‏شود، ابیات آموزنده و هشدار دهنده‏ای است:

نه افغانیم و نی ترک و تتاریم۳۴

چمن‌زادیم و از یک شاخساریم

تمیز رنگ و بو بر ما حرام است

که ما پرورده یک نوبهاریم۳۵

و نیز جای آن دارد که از نیما یوشیج یاد شود که در یکی از منظومه‏هایش می‏گوید: «همه را با تن من ساخته‏اند.»۳۶ صرف‏ نظر از مضامین منظوم که تنها به ذکر اندکی از آنها اکتفا شد، در آثار منثور نیز، شواهد مثال فراوانی مشاهده می‏شود که نقل مواردی از آنها بی‏مناسبت نیست:

جرج مور ـ شاعر و داستان‏نویس ایرلندی ـ در باب همبستگی انسانها با یکدیگر گوید: «بیش از یک نژاد در دنیا وجود ندارد: نژاد انسانیت!»۳۷

مارتین لوتر کینگ ـ کشیش سیاه‏پوست امریکایی که جانش را در راه پیکار با تبعیض‏نژادی فدا کرد ـ می‏گوید: «به‌ندرت اتفاق می‏افتد که افراد را واقعاً به‏ عنوان انسان در نظر بگیریم… ما افراد را به‏ عنوان یهودی، کاتولیک، پروتستان، چینی، آمریکایی، سفید و سیاه در نظر می‏گیریم و فکر نمی‏کنیم که آنان برادران انسانی ما هستند و از یک ماده به ‏وجود آمده‏اند.»۳۸

و سرانجام، این مجموعه را با نقل سخنان مهاتما گاندی ـ رهبر مبارزات استقلال‏طلبانه هند ـ حسن ختام می‏بخشیم که در سراسر زندگی، دغدغه اصلی‏اش برابری و برادری انسانها بود و از جمله برای وادارشتن همکیشانش ـ هندوها ـ برای صلح و آشتی با مسلمانان، روزهای متمادی روزه می‏گرفت و تنها زمانی روزه خود را می‏شکست که آنها موقتاً هم که شده بود، جنگ و خونریزی را متوقف می‏کردند و سرانجام هم، جانش را نثار آرمان‏های صلح‏جویانه و انسانی‏ کرد: «هیچ تقوایی وجود ندارد که هدف یا محتوایش تنها، خوشبختی و آسایش یک فرد باشد. متقابلاً هیچ تجاوز اخلاقی نیست که به‏ طور مستقیم یا غیرمستقیم، علاوه بر عامل اصلی، بر بسیاری دیگر هم، اثر نگذارد. ما همه اعضای خاندان بزرگ بشری هستیم… جامعه بشری به‏ صورت حوضچه‏های مجزا از یکدیگر تقسیم نشده است که نتوان از یکی به دیگری رفت. ممکن است که بشریت هزاران اتاق را اشغال کرده باشد، اما همه آنها به یکدیگر مربوط است. این کلام بزرگ بسیار پرمعناست که: جهان خانواده من است»۳۹

ه.) تفاوت ضبط ابیات

تا آنجا که نگارنده در نسخه‏های متعدد گلستان و کلیات سعدی تفحص کرده‏ است، بیت مطلع ابیات سه‏گانه، به سه صورت ضبط شده است:

یک: ضبطی که در اکثریت قریب به اتفاق نسخه‏های چاپی به‏صورت یکسان ذکر شده و بدین شرح است:

«بنی‏آدم اعضـــای یکدیگرند۴۰

که در آفرینش ز یک گوهرند»

دو: ضبطی که در نسخه‏ای خطی متعلق به مرحوم سعید نفیسی درج شده با این تفاوت که در آن، به‏ جای «یکدیگرند»، «یک پیکرند» آمده است.۴۱ شایان توجه است که اقبال لاهوری نیز در یکی از منظومه‏هایش، از همین ضبط به شکل تضمین استفاده کرده است:۴۲

«بنی‌آدم اعضای یک پیکرند»

همان نخل را شاخ و برگ و پرند۴۳

به نظر نویسنده این سطور، گرچه ضبط اخیر (اعضای یک پیکرند) از نظر معنا منطقی‏تر و مفهوم‏تر به نظر می‏رسد،۴۴ ولی نباید فراموش کرد که آنچه در مقام تصحیح یک متن، اولویت تام دارد، دستیابی به اصل کلام شاعر یا نویسنده و نقل دقیق آن ـ صرف‏ نظر از معقول و یا نامعقول بودن و درست یا نادرست بودن آن ـ است. به‏ عبارت دیگر، مصحح نباید نظر و سلیقه شخصی خود را، هرچند که صائب هم باشد، بر سخن شاعر یا نویسنده‏ای که گاهی چندین قرن قبل از او و در شرایط زمانی و مکانی کاملاً متفاوتی می‏زیسته است، تحمیل کند، بلکه می‏تواند (و شاید حتی لازم باشد) که نظر خود را در جایی خارج از متن (مثلاً در پانوشت و یا در یادداشت‏های پایان مقال) یادآور شود. با توجه به آنچه گفته شد، جای آن دارد که ضبط نخستین مصراع اول بیت مطلع را (به‏ صورت «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند») برضبط دوم ترجیح دهیم؛ زیرا قدر مسلم این است ضبطی که در نسخه‏های متعدد، به ‏طور یکسان، نقل شده است، بر ضبط دیگری که احتمالاً فقط در یک نسخه درج شده رجحان دارد و به‌مراتب قابل اعتمادتر است.

سه: به استناد روایت محمد بُسنوی (مشهور به سودی، از شارحان معروف گلستان سعدی) در بعضی نسخه‏های گلستان یا کلیات سعدی، مصراع دوم بیت مطلع ابیات سه‏گانه به‏ صورتی کاملاً متفاوت ضبط شده است، به این شرح: «که در اصل فطرت ز یک جوهرند».۴۵ این ضبط ظاهراً بسیار نادر است و دست کم در ده نسخه‏ای که مورد مراجعه نگارنده قرار گرفته است، مطلقاً مشاهده نمی‏شود.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ
نظرات
امیر امیری

امیر امیری

1398-10-10 - 22:13 پاسخ

همش چرت وپرت نوشتید اصلا من معنی شعر راخواسته بودم که هیچ ربطی به خواسته من ندارد