سامان احتشامی کیست؟

toranj
سامان احتشامی نوازنده پیانو و یک اهنگساز است.

سامان احتشامی از جمله  آهنگسازان گرانقدر ایران است که از همان بچگی به موسیقی علاقه بسیار داشته و در طی سالهای یادگیری پیانو و آهنگسازی از محضر اساتید بنام بهره برده است. در ادامه با بیوگرافی این آهنگساز بیشتر آشنا خواهیم شد.

بیوگرافی سامان احتشامی

سامان احتشامی متولد 1 اردیبهشت 1357 در تهران، نوازنده است.

فارغ التحصیل لیسانس رشته موسیقی از داشنگاه هنر و معماری است، می گوید همیشه خدا منو دوست داشته، متاهل است ساز تخصصی اش پیانو است و تدریس هم می کند
و از همان اوان کودکی به موسیقی علاقه‌مند شد و در سایه توجهات پدرش آموزش پیانو را به شکلی جدی پی گرفت تا اینکه در 11 سالگی موفق به دریافت دیپلم افتخار از جشنواره موسیقی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شد.

احتشامی تلاش‌هایش را استمرار داد و در سالهای ۷۰ الی ۷۴ برنده لوح زرین و لوح تقدیر جشنواره موسیقی فجر شد و مقام اول را در پیانو کلاسیک و ایرانی دریافت کرد.

 احتشامی در مسیر زندگی حرفه‌ای و هنری خود از محضر استادانی چون  جواد معروفی، محمد سریر، اسماعیل امین موید بهره گرفت.

 با ساز پیانو وارد دنیای موسیقی شد. در سال ۶۸. احتشامی سپس وارد دانشگاه هنر و معماری و از‌ آنجا  فارغ التحصیل شد و آموزشگاه موسیقی احتشامی را تاسیس کرد.

فعالیت‌حرفه‌ای احتشامی از سال‌های اولیه دهه 70 آغاز شد و در قالب کنسرت‌های مختلف و انتشار آلبوم انجام شد.

     – کنسرت مشترک سامان احتشامی با شریفیان

    – ویلن و پیانو؛همایون خرم،سامان احتشامی

گفتگویی دوستانه با سامان احتشامی

    موسیقی برای سامان احتشامی بیشتر تفریح است، کار یا…؟

دوران خردسالی، موسیقی اسباب بازی من بود و الان شغل من است و چه اتفاقی بیفتد من از موسیقی بخواهم لذت ببرم. شاید کسانی که اهل موسیقی هستند اما موسیقی نمی‌دانند درک نکنند چه می‌گویم. اصولا من موسیقی گوش نمی‌کنم. از موسیقی بدم می‌آید چون شغلم است. من هر روز بالای ۱۴ ساعت با موسیقی زندگی می‌کنم. سامان احتشامی کیست؟

     از کجا و چطور موسیقی شروع شد و اسباب بازی بود؟

از قابلمه‌های مادرم. مادرم همیشه ناراحت بود چرا قابلمه‌هایش دسته ندارد یا درش خراب شده است چون من همیشه از کاسه و بشقاب و قابلمه و سایر ابزار داخل آشپزخانه به عنوان ساز استفاده کرده و دایم خرابشان می‌کردم. پدربزرگم در سن سه، چهار سالگی‎ام از شاه‌عبدالعظیم یک تنبک کوزه‌ای برایم خرید و با آن مهمانی‌ها را می‌چرخاندم. آنروزها تفریحی که نبود. همه هم می‌گفتند چه قدر با استعداد است. مادر من معلم مدرسه بود. همکارش سهیلا خانم که معلم ورزش بود و برخلاف ما بسیار پولدار بودند پیانو داشتند و مادر من سر چشم و هم‌چشمی با سهیلا خانم فرش زیر پا و طلاهایش را فروخت و پیانو خرید تا مثل سهیلا خانم کلاس پیانو برود. من و مادرم برای یاد گرفتن پیانو نزد آقای ایرج مهربخش رفتیم. معلم پیانو به مادرم گفت باید ناخن‌ها را کوتاه کند و همین موضوع باعث شد دیگر ادامه ندهد. اما من همچنان نزد ایشان می‌رفتم و به قدری پیشرفت کردم تا سرپرست گروه سرود مدرسه شدم و همیشه هم در منطقه اول می‌شدیم. جالب اینکه در سن هفت سالگی از طرف مدرسه به برنامه صبح جمعه با شما رفتم و آنجا برای اولین بار استودیو و میکروفن دیدم. معلم ورزش و سرود من آقای فردین خلعتبری بود و معلم دینی هم آقای جواد هاشمی. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان در سال ۶۸ به من دیپلم افتخاری موسیقی دادند وقتی پنجم دبستان بودم. نوازنده پیانوی دبیرستانی بودم که علی تفرشی سرگروه بود و برایشان سخت بود یک بچه دبستانی برای دبیرستانی‌ها پیانو بزند. البته که برای من افتخار بود.

     به کلاس و درس و مدرسه می‌رسیدید؟

حتما نه و چه لذتی می‌داد موسیقی برای فرار از درس‌هایی که حال نمی‌کردم؛ علوم و ریاضی و…می‌گفتم من سرود دارم. درس نمی‌خواندم. تا پنجم در مدرسه‌ای بودم که مادرم آنجا معلم بود. از اول راهنمایی تا آخر دبیرستان در ۱۱ مدرسه درس خواندم. ۱۰ بار اخراج شدم.

    هیچ مردود هم شدی؟

نه. هرگز. البته که کارم به مرداد شهریور می‌کشید. خرداد می‌شدم ۹٫ مرداد می‌شدم ۹٫۲۵ و شهریور می‌شدم ۱۰٫۵٫ پدر و مادرم خودشان را می‌زدند که چرا؟ می‌گفتم من ۹ ماه سال زندگی می‌کنم چرا وقت بگذارم جغرافی بخوانم.

     بچه کوچه و خیابان هم بودید؟ تفریحی جز موسیقی بود؟

بله و تیله بازی…کاشی‌بازی…گل‌کوچیک که در دبیرستان متوجه شدم زانوهایم مشکل مادرزادی دارند که دیگر فوتبال بازی نکردم.

   در جمع تیله‌بازها و بچه‌های کوچه هیچکدام را به خاطر داری به دلیل رفاقت بیشتر؟

بله…حامد اشکوری. من به جرئت می‌گویم بخش زیادی از قرآن را حفظ هستم و به طرز صحیح قرائت می‌کنم. مکبر مدرسه هم بودم و اذان و اقامه می‌گفتم.علتش همین حامد اشکوری بود. چطور؟ من و حامد دو هفته با هم اختلاف سنی داریم و با هم بزرگ شدیم و ای بسا من شیر مادر او را هم خورده باشم و همینطور او شیر مادر من. پدر حامد اشکوری معمم بودند و می‌گفتند اگر می‌خواهید فوتبال بازی کنید باید بیایید و از ساعت ۴ تا ۵ روخوانی قرآن کنید.

    *رفاقت با حامد ادامه دارد؟

از هم اطلاع داریم. او مهندس شیمی است و نه اینکه نخواهیم هم را ببینیم قسمت نشده است. عزیز من است.

    برگردیم به موسیقی.

زمانی که رفتم راهنمایی ما همسایه‌ای داشتیم به نام آقای سیامک بنایی. نوازنده تنبک گروه استاد فرامرز پایور بودند. از طریق ایشان به دیدن آقای پایور رفت و به نوعی عضو گروه ایشان شدم. دایره می‌زدم. فکر کن حشر و نشر داشتم با استاد محمد موسوی نی‌نواز، استاد هوشنگ ظریف، استاد محمد اسماعیلی نوازنده تنبک‌ و…فکر کن در چهارده سالگی این‌ها را ببینی. حتما اتفاقی برایت می‌افتد. من در آن سن ناظر ضبط گروه آقای پایور شدم. اولین حقوقم را هم همان سال یعنی سال ۷۱ برای ضبط اثر باغ به باغ گرفتم. ۱۵۰ هزار تومان. شاید چیزی حدود ۲۰ میلیون تومان الان.

     چه کردی با آن پول؟

۷۵ هزار تومانش را دادم دبیرستان غیرانتفاعی خواجه نصیر‌طوسی ثبت نام کردم. باقی‌اش را هم خرج کردم…حال می‌کردم.

    داشتی پولدار می‌شدی؟

بله…من تصدیق نداشتم ولی ماشین داشتم. نسبت به همکلاسی‌هایم خیلی پولدارتر بودم. خانواده می‌گفتند بشین درس بخوان من می‌گفتم من از شما بیشتر درآمد دارم درسه به چه دردی می‌خورد؟ خلاصه…در خانه مبارزه می‌کردم و بیرون احترام داشتم.

 ازدواج سامان احتشامی

در سن 21 سالگی با همسرم راز ازدواج کردم و به اتفاق هم آموزشگاه موسیقی احتشامی را به جهت پرورش هنرجویان و شرکت آوای باغ مهر را به جهت انتشار آثار موسیقی پایه گذاری کردیم

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ