انشا در مورد علم بهتر است یا ثروت

pegiu
انشا علم بهتر است یا ثروت را در این مطلب بخوانید

انشا:علم بهتر است یا ثروت؟

سؤالی که از دیرباز در بین دانش آموزان، آن هم در کلاس انشا مطرح بوده و هست، این است که «علم بهتر است یا ثروت؟» این جمله به ظاهر ساده، از مقطع ابتدایی تا دبیرستان و حتی دانشگاه نیز مورد سؤال است.

به راستی، کدام یک بهتر است؟ علم یا ثروت؟ آیا علم را برای کسب ثروت فرا می گیریم; و یا ثروت را در راه تحصیل علم هزینه می کنیم؟ هر چه سن آدمی بالاتر می رود، زاویه دید در مورد این سؤال بازتر می شود و افق های تازه تری به روی انسان گشوده می شود.

خوب یادم هست که در دوره راهنمایی چنین موضوع انشایی داشتیم. یکی از هم کلاسی ها طوری مشکلات مادی اش را در آن انشا انعکاس داده بود که در پایان انشا اشک در چشم همه حلقه زده بود. و سرانجام هم نتیجه گرفت که ثروت بهتر است.

او نوشته بود: «اگر پول داشتیم، هر روز سیب زمینی نمی خوردیم، به جای میوه گندیده و ارزان، میوه ها و غذاهای سالم می خوردیم. اگر پولدار بودیم، با جورابی که پاشنه و پنجه اش به اندازه سیب زمینی سوراخ شده بود و با کفشی که در روزهای بارانی پر از آب می شد به مدرسه نمی آمدم و.. اگر پول داشتیم، مادرم را به بهترین بیمارستان می بردیم و معالجه می کردیم; آن وقت شاهد جان دادن مادرمان نمی بودیم…»

با کمی تامل درمی یابیم که زیاد هم بی ربط نگفته; ولی اگر همه این گونه فکر کنند، نتیجه چه خواهد شد؟ آیا ثروت به تنهایی کافی است؟ اگر علمی نمی بود تا مانع مرگ مادر او شود، ثروت چه فایده ای داشت؟

آیا فقط با پول می توانست حیات مادرش را از خطر نجات دهد؟…

حال از نقطه ای دیگر به موضوع می نگریم: آیا علم نیز، به تنهایی کافی است؟ در این که علم می تواند انسان را به ثروت برساند، شکی نیست. ولی از چه راهی؟ علمی که فقط برای کسب ثروت باشد، علمی که بدون تعهد باشد، صدها هزار انسان بی گناه را در هیروشیما و ناکازاکی و فلسطین و جنین و افغانستان و… به کام مرگ می فرستد!…

آن کسی که ثروت دارد، ثروت او علم اوست. با آن می تواند علم را به استخدام خود درآورد و هرگونه استفاده ای از آن ببرد.

برای مثال، امریکا را در نظر می گیریم. از خون دل توده مردم، ثروتی انبوه به هم زده و با ثروتش، مغزهای متفکر جهان را در اختیار دارد و از ذهن خلاق و فکر آنان استفاده می کند. همین امر موجب شده که بعضی از کشورها، آمریکا را کشوری با فن آوری بالا بدانند.

و از سوی دیگر، آن که علم دارد، به نوعی ثروتمند است. علم او ثروت اوست. همین قدر که به خاطر علمش، در جوامع بشری مطرح می گردد و از دریای فکر و اندیشه اش همگان بهره مند می شوند، ثروتی تمام نشدنی دارد. پدیده فرار مغزها که نه تنها در ایران، بلکه در اکثر کشورهای در حال توسعه مشهود است، مؤید همین مطلب است; و نشان دهنده ثروتی ذاتی و بالقوه ای است که در صورت مساعد بودن زمینه و عرصه ای برای جولان اندیشه، به فعلیت خواهد رسید و برای صاحب مغز و کشورش ثروتی نگفت به دنبال خواهد داشت.

اگر بخواهیم مطالب فوق را جمع بندی کنیم و به نتیجه ای برسیم باید بگوییم که علم و ثروت مکمل هم می باشند. نه آن و نه این، به تنهایی مشکلی را حل نمی کند. ثروتی خوب است که در خدمت علم باشد و علمی خوب است که در مسیر کمال هدایت شود.

داستانی از حضرت علی:  علم بهتر است یا ثروت؟

جمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند.
مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
– یا علی! سؤالی دارم.
علم بهتر است یا ثروت؟
علی(ع) پاسخ می دهد​؛​مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.
در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
​​- اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟
امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس!
مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید:
علم بهتر است یا ثروت؟
علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.
در همین حال سومین نفر وارد شد،
او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود:
علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی
برای ثروتمند دشمنان بسیار!
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد.
او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
– یا علی!
علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت ‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند:
علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن
افزوده می‌شود.
نوبت پنجمین نفر بود.
او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.
حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند:
علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت،
مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند.
یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند.
مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
یا علی!
علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت:
علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.
مرد ساکت شد.
همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز!
چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟
نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
– یا اباالحسن!
علم بهتر است یا ثروت؟
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در
پاسخش فرمود:
علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش
می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود،
کسی چیزی نمی‌گفت.
همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که…
نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی!
علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود:
علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.
نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود،
انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند.
در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد.
او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت.
مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
– یا اباالحسن!
علم بهتر است یا ثروت؟
نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت.
با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی
می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.
فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند.
هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت:
اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ